فیلم مستند «این قیافه‌ی مشکوک» منتشر شد


فیلم مستند «این قیافه‌ی مشکوک» - زندگی و شعر علی باباچاهی - به کارگردانی وحید علیزاده رزازی در قالب DVD منتشر شد. در این مستند 85 دقیقه‌ای با آرا و عقاید چهره‌هایی هم‌چون: هوشنگ چالنگی، مسعود بهنود، محمد محمدعلی، محمد قائد، مدیا کاشیگر، احمد پوری، فتح‌الله بی‌نیاز، ، فرخنده حاجی‌زاده، بهزاد خواجات، رضا عامری، اردشیر رستمی، علی عبداللهی، علیرضا مجابی و بابک صحرانورد درباره‌ی زوایای گوناگون شعری و شخصیتی علی باباچاهی آشنا می‌شویم. در این فیلم تلاش شده است که از کلیشه‌های رایج این دست فیلم‌ها، پرهیز و بیننده با نوع دیگری از مستند پرتره روبه‌رو شود.



گفتنی‌ست این فیلم، اولین بار در مراسم بزرگداشت علی باباچاهی؛ بزرگداشت «این قیافه‌ی مشکوک» که به همت گروه ادبی مایا در اسفندماه 1390 و در فرهنگسرای خانه‌ی مشق به نمایش درآمد با استقبال کم‌نظیر اهالی ادبیات و سینما مواجه شد.
عوامل فیلم عبارتند از: طراحی، تدوین و کارگردانی: وحید علیزاده رزازی، تصویر: ابراهیم اصغری، صدا: محمد زمانی‌عصمتی، عکس: امیر رنجبران، طراح گرافیک: فهیمه امامی، تهیه‌کننده: حمیدرضا وَ وحید علیزاده رزازی.

« لینک کامل خبر در خبرگزاری ایسنا »


« گزارش جامع و کاملی از روند اکران و خبرهای پیرامون آن در اسفندماه 1390 تا به امروز - خردادماه 1391 - و عرضه‌ی DVD «این قیافه‌ی مشکوک» را از اینجا ( پایگاه خبری ایران بزرگ) بخوانید.



دوستانی که تمایل به تهیه‌ی DVD این فیلم دارند می‌توانند به نشانی‌های زیر مراجعه فرمایند:



* مراکــز فـــروش شهـــر تهـــران:



1. فروشگاه نشر چشمه

آدرس: خیابان کریم‌خان زند - نبش میرزای شیرازی - پلاک ۱۰۷
تلفن: ۸۸۹۰۷۷۶۶



2. کتابفروشی نشر ثالث

خیابان کریم‌خان زند - بین ایرانشهر و ماهشهر- پلاک 160 - تلفن: 88302437



3. مرکز موسیقی بتهوون

آدرس: خیابان کریم‌خان زند - خیابان سنائی - شماره 23
تلفن: 9 - 88313868 




4. کتابفروشی نشر ویستار

آدرس: خیابان کریم‌خان زند - بین قائم مقام و خردمند شمالی - پلاک13
تلفن: 88821276



5. فروشگاه انجمن شاعران ایران

خیابان انقلاب - روبروی دانشگاه تهران - پاساژ فروزنده - طبقه 1- - واحد 212
تلفن: 66970131
• ( امکان خرید تلفنی از این فروشگاه میسر می‌باشد)



6. کتابفروشی نشر افق

خیابان انقلاب - بعد از دانشگاه تهران - جنب سینما سپیده - نبش اسکو - تلفن: 66408646



7. فروشگاه انتشارات پارت

خیابان انقلاب - روبروی دانشگاه تهران - ابتدای فخررازی - پلاک 87 - تلفن: 66485013



8. انتشارات نیل

خیابان انقلاب - روبروی دانشگاه تهران - پلاک 1300 - تلفن: 66409576



9. نشر بیدگل

خیابان انقلاب - روبروی دانشگاه تهران - بین خیابان فروردین و فخررازی - پلاک 1274 - تلفن: 66963617



10. انتشارات کتاب پنجره

سهروردی شمالی - میدان شهید قندی (پالیزی) - پلاک 21 - تلفن: 861060



11. کتابفروشی نشر مثلث

تجـریش - میدان قدس - خیابان دربند - نبش کوچه ناودانک - شماره 44 - تلفـن: 22709937



12. کتابفروشی قصه‌گو

آدرس: خیابان قصرالدشت - بعد از چهارراه هاشمی - روبروی بانک صادرات
تلفن: 66889110



13. کافه رُمنس

آدرس: میدان فردوسی - خیابان فردوسی - کوچه ضرابی - پلاک 4 
تلفن: 66749574



14. کتاب آگورا

آدرس: خیابان انقلاب - خیابان دانشگاه - مرکز خرید دانشگاه - زیر همکف.
تلفن: 66492340


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* مراکــز فـــروش شهـــر کــــرج:


1. کتابسرای کفشدوزک

کرج - عظیمیه - میدان اسبی (استقلال) - پارک ایران زمین - 
تلفن: 32543775 - 026



2. کتاب‌فروشی سروش


کرج - گوهردشت - خیابان اصلی (آزادی) - بین خیابان دوم و سوم شرقی
تلفن:
026-34453114
09123632429



3. کتاب‌فروشی ارژنگ

کرج - میدان شهدا - خیابان مظاهری - پاساژ میرفندرسکی - کتاب ارژنگ - تلفن: 02632262906
09125604978



توضیح علی باباچاهی درباره‌ جایزه‌ی شعر نیما


علي باباچاهي خواستار توضيح برگزاركنندگان جايزه‌ي شعر «نيما» درباره‌ي سازوكار معرفي كانديداهاي اين دوره از اين جايزه شد.

اين شاعر به خبرنگار ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: به زعم من، هر قدمي كه در زمينه‌ي شعر و ادبيات معاصر ايجاد تحرك كند، مغتنم و مبارك است و جوايز شعر نيز از همين منظر ستايش‌‌برانگيز است، همچنين جايزه‌ي شعر «نيما» كه در چند مورد نقش داوري آن را هم بر عهده داشته‌ام.

او در ادامه متذكر شد: اخيرا از طرف جايزه‌ي نيما اسامي 15 شاعر به عنوان كانديداهاي اين دوره منتشر شده است. به اعتقاد من، در اين‌باره توضيحات لازم از طرف برگزاركنندگان داده نشده است؛ به فرض، اين‌كه اين عده با ارسال كتاب‌هاي‌شان در اين دوره از جايزه شركت كرده‌اند يا با مشورت با آن‌ها قرار است كتاب‌شان مورد داوري قرار گيرد؟ با توجه به اين موضوع، لازم است به عرض اهالي شعر و ادبيات برسانم كه من ـ علي باباچاهي ـ تا هنگام ديدن نام خودم در كنار ديگر كانديداهاي اين جايزه هيچ اطلاعي از اين موضوع نداشتم، هيچ‌گونه مشورتي با من نشده و كسب اجازه‌اي در اين‌باره صورت نگرفته است.

باباچاهي تصريح كرد: اين توضيح در پاسخ به پرسش تعدادي از افراد علاقه‌مند و شاعراني است كه در چند و چون اين دوره از جايزه‌ي نيما نيستند و نوع شركت داده شدن كانديداها در اين رقابت معلوم نيست.

چندي پيش، داريوش معمار ـ دبير سومين دوره‌ي جايزه‌ي شعر نيما ـ در معرفي نامزدهاي اين جايزه اعلام كرد: دوره‌ي سوم جايزه‌ي نيما با توجه به پايان دهه‌ي 80، به اعلام شاعران شاخص جريان‌هاي ادبي در اين دهه معطوف است. پس از نظرسنجي از نزديك به 30 نفر شاعر،‌ منتقد و روزنامه‌نگار ادبي و بررسي همه‌ي جوانب و شرايط خاص شعر ايران در دهه‌ي گذشته توسط هيأت پنج‌نفره‌ي اجرايي، 15 نفر در مرحله‌ي نخست به‌عنوان نامزدهاي اين جايزه معرفي شدند.

او نامزدهاي اين جايزه را به اين شرح معرفي كرد: هوشنگ چالنگي، يدالله رويايي، علي باباچاهي، حافظ موسوي، علي عبدالرضايي، مهرداد فلاح، رؤيا‌ تفتي، آرش نصر‌ت‌اللهي، احمدرضا احمدي، محمد آزرم، روجا چمنكار، عباس صفاري، علي قنبري، داريوش مهبودي و موسي بندري.





هوش و حواس گل شب‌بو برای من کافی‌ست



نشر ثالث از مجموعه شاعران معاصر ایران منتشر کرد:


«هــوش و حــواس گُــل  شــب‌بــو بــرای مــن کــافــی‌ســت»

تازه‌ترین مجموعه شعر علی باباچاهی






كتاب‌هاي علي باباچاهي براي نمايشگاه كتاب تهران

«كتاب‌هاي علي باباچاهي براي نمايشگاه كتاب تهران»



كتاب‌هاي تازه‌اي از علي باباچاهي به نمايشگاه كتاب تهران مي‌رسند.

به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مجموعه‌ي شعر «هوش و حواس گل شب‌بو براي من كافي است» و كتاب دوزبانه‌ي «اين هم يك شوخي بود» از آثار تازه‌ي باباچاهي براي نمايشگاه كتاب‌اند. همچنين مجموعه‌هاي شعر «گل باران هزارروزه» و «نم نم بارانم» و «گزينه‌ي اشعار علي باباچاهي» به همراه چاپ تازه‌ي كتاب «گزاره‌هاي منفرد» اين شاعر و منتقد همز‌مان با نمايشگاه كتاب تهران در ارديبهشت‌ماه ارائه مي‌شوند.

علي باباچاهي درباره‌ي ارائه‌ي كتاب‌هايش در نمايشگاه كتاب‌ تهران گفت: مجموعه‌ي شعر «هوش و حواس گل شب‌بو براي من كافي است» براي ارائه در نمايشگاه كتاب توسط نشر ثالث در دست چاپ است.‌ اين كتاب حدود 220 صفحه است و در آخر كتاب نيز دو مقاله با عنوان «شعر مؤلف، صلح مؤلف» و همچنين «شعرافشانشي» كه ناظر بر نوشتار خود شاعر است، آمده است.

او افزود: همچنين چاپ دوم مجموعه‌ي شعر «نم نم بارانم» كه توسط نشر چشمه منتشر شده است، در نمايشگاه ارائه مي‌شود‌. در اين چاپ، علاوه بر مؤخره‌هايي كه در آخر كتاب آمده، يك يادداشت تازه نيز به چاپ قبلي افزوده شده است. «گزينه‌ي اشعار علي باباچاهي» هم كه از طرف نشر مرواريد به چاپ سوم رسيده است، در نمايشگاه كتاب سال جاري به صورت كتاب جيبي ارائه خواهد شد.


باباچاهي همچنين گفت: چاپ اول «اين هم يك شوخي بود» كه به صورت دو زبانه (انگليسي - فارسي) توسط سعيد سعيد‌پور ترجمه و به همت ايوب صادقياني و از سوي نشر ويستار منتشر شده است، نيز به نمايشگاه كتاب مي‌رسد. در اين كتاب، متن انگليسي و فارسي طبق معمول، روبه‌روي هم نيامده؛ بلكه كتاب انگليسي از سمت چپ و فارسي از راست نوشته شده كه در وسط كتاب به هم مي‌رسند و مي‌توان آن‌ها را دو كتاب مجزا دانست. پاره‌اي از شعرهاي اين كتاب به انتخاب خودم است و تعداد ديگري از اشعار را مترجم كتاب به خاطر انس و الفتي كه با آن‌ها داشته، انتخاب و ترجمه كرده است.

از ديگر آثاري كه از علي باباچاهي در نمايشگاه كتاب تهران ارائه مي‌شود، مجموعه‌ي شعر «گل باران هزارروزه» است كه اخيرا توسط نشر مرواريد به چاپ رسيده است و به گفته‌ي خود شاعر، تا به حال فروش خوبي داشته است. چاپ تازه‌ي «گزاره‌هاي منفرد» (مسائل شعر و بررسي شعر جديد و جوان امروز) هم كه در سه جلد از طرف نشر ديبايه منتشر شده است، در نمايشگاه كتاب ارائه خواهد شد.

باباچاهي همچنين درباره‌ي مجموعه‌ي آثاري كه در دست چاپ دارد، گفت: كتاب «به شيوه‌ي خودشان عاشق مي‌شوند» مجموعه‌اي از شعرهاي عاشقانه و انتخابي از 11 كتاب چاپ‌شده و چاپ‌نشده،‌ شعرهاي جديد و تازه است كه قرار است آن را نشر مرواريد منتشر كند. اين كتاب شعرهايي را شامل مي‌شود كه از سال 1357 تا به حال سروده شده‌اند؛ ولي شعرهايي هستند كه در مجموعه‌ي «گزينه‌ي اشعار» نيامده‌اند.

او درباره‌ي شعرهايي كه در اين مجموعه گرد آمده است، گفت: در شعرهايي كه در اين مجموعه گردآوري شده است، تعريف متداول از شعر عاشقانه نقض مي‌شود و به كنار گذاشته مي‌شود.

اين شاعر همچنين عنوان كرد:‌ «گزاره‌هاي پيوست» (90 سال شعر نو فارسي) كه در واقع تكميل‌كننده‌ي وجوهي از سه جلد «گزاره‌هاي منفرد» است و شامل شعرهايي از نيما تا شعر امروز مي‌شود، نيز در دست چاپ قرار دارد. شيوه‌ي ارائه‌ي آثار شاعران در اين كتاب به صورت سلسله مراتبي و خطي نيست و لزوما اين‌گونه نيست كه شعر شاعران جوان در آخر كتاب آمده باشد؛ بلكه در اين كتاب وقتي يك شاعر را جريان‌ساز معرفي مي‌كنيم، شعر تعدادي از شاعران جوان كه از او تأثير گرفته‌اند، نيز در زير آن قرار مي‌گيرد.

او سپس درباره‌ي تازه‌ترين سروده‌هايش اظهار كرد: «دنيا اشتباه مي‌كند» تازه‌ترين سروده‌هاي من است كه شامل 80 شعر است و حدود 244 صفحه مي‌شود. اين مجموعه‌ي شعر در آستانه‌ي رفتن به وزارت ارشاد براي گرفتن مجوز قرار دارد تا از سوي نشر چشمه منتشر شود.

او افزود: مجموعه‌ي «بيا گوش‌ماهي جمع كنيم» هم شامل مجموعه‌اي از شعرك‌ها و شعرهاي كوتاه ‌است كه آن‌ها را طي مصاحبه‌اي كه با سيروس نوذري در خصوص شعر كوتاه و هايكو و ارتباط شعر كوتاه با هايكو و شعر مدرن داشته‌ام، گردآوري كرده‌ام و اين مجموعه نيز براي انتشار به نشر ثالث سپرده شده است.

باباچاهي در ادامه گفت: همچنين كتابي به نام «علي باباچاهي در وضعيت ديگر» نوشته‌ي محمد لوطيج توسط نشر ثالث منتشر خواهد شد كه در آن علاوه بر سال‌شمار زندگي من، نويسنده سعي كرده است مراحل شعري‌ام را نشان دهد. نويسنده‌ي اين كتاب بيش‌تر تمركزش بر متفاوت‌نويسي‌هاي من بوده است و سعي كرده در آن تفاوت‌هاي شعرم را نشان دهد و آن‌ها را برجسته كند.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت: به علت عدم حضور نشر چشمه در نمایشگاه بین‌المللی کتاب امسال، مجموعه‌ی شعر « نم‌نم بارانم» را می‌توانید از محل فروشگاه این ناشر تهیه کنید. این مجموعه به تازگی و بعد از چندین سال که از چاپ نخست آن می‌گذرد توسط نشر چشمه تجدید چاپ شده‌است.

آدرس فروشگاه چشمه: تهران، خیابان کریمخان زند، نبش میرزای شیرازی، پلاک ۱۰۷



شروع دوره ی جدید کارگاه شعر علی باباچاهی


دوره‌ی جدید کارگاه شعر علی باباچاهی از اردیبهشت ماه در «موسسه‌‌ی مطالعاتی رخداد تازه» برگزار می‌شود. دوستان علاقه‌مند جهت کسب آگاهی‌ بیشتر می‌توانند از این طرق اقدام نمایند:

آدرس:
تهران، خیابان کارگر شمالی، روبروی مرکز قلب تهران، بالای رستوران ارکیده، پلاک 1803، طبقه3
ایمیل:
rokhdadetazeh@gmail.com
تلفن:
80 30 02 88 021 - 52 55 02 88 021
ساعات پاسخگویی: 9 صبح تا 8 بعداز ظهر


                ( عکس: امیر رنجبران / پشت صحنه ی «این قیافه ی مشکوک» )     


دو شعر تازه


دو شعر تازه از علی باباچاهی در شرق





مراسم نکوداشت علی باباچاهی و باقی قضایا




گروه ادبے مايا برگزار مي كند
نكوداشت شاعري نظريه پرداز و جريان ساز ـ علي باباچاهي


نيم قرن خلاقيت، نگارش بي‌وقفه، تكوين و تأليف 40 كتاب شعر و نقد و پژوهش و بيش از هزار صفحه گفت‌وگو، نظريه‌پردازي و طـرح مباحث مناقشه‌انگيز، از علي باباچاهي چهره‌اي متفاوت، تأثيرگذار و جريان‌ساز ساخته است؛
...اين ها را ننوشتيم تا بهانه ي برپا كردن مراسم نكوداشتي را ترتيب داده باشيم .
خواستيم بگوييم هماره شعر و شاعر براي فارسي زبانان بي اين دلايل هم دليلي ست براي حيات .
حال اگر شاعري سهم داشته باشد در اتفاق حيات ؛ هر روز برداشتي ست نكو از كاشته اي كه اين روزها گل شدن و گل دادنش دم گرم حضور مي طلبد و زاويه ي خوش تبسم .
در اين مراسم براي نخستين بار ، فيلم مستند " اين قيافه ي مشكوك " به كارگرداني دوست و يار همپايم " وحيد عليزاده رزازي " نيز اكران خواهد شد .


نکوداشت علی باباچاهی

                                                                  (طراح پوستر: فهیمه امامی)                

 

مراسمي كه ترتيب داده ايم بدين منوال است :
بخش نخست :
اجراي موسيقي زنده
سخنراني چند نازنين درباره ي علي باباچاهي
بخش مياني :
اكران فيلم "اين قيافه ي مشكوك"
بخش پاياني :
تقدير از علي باباچاهي
سخنراني و شعرخواني علي باباچاهي

اين مراسم با حضور عزيزاني همچون :
سيمين بهبهاني ـ هوشنگ چالنگي ـ مفتون اميني ـ محمد قائد ـ مديا كاشيگر ـ محمدعلي بهمني و ديگر اهالي ادبيات و سينما ، روز چهارشنبه بيست و چهارم اسفندماه 1390 در فرهنگسراي خانه ي مشق واقع در : خيابان آزادي ، خيابان استاد معين ، نبش خيابان دستغيب، جنب كتابخانه‌ي استاد معين برگزار خواهد شد .

چشم انتظار دوستان و بزرگواراني كه قصد آمدن دارند و ميل به شعر و شاعر .


گروه ادبي مايا
صاحب امتياز و مدير مسئول
جمال ذوالفقاري



نکوداشت شاعر


مراسم نكو‌داشت علي‌ باباچاهي برگزار مي‌شود.


به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مراسم نكو‌داشت اين شاعر ساعت 16 روز چهارشنبه، 24 اسفندماه، در فرهنگسراي خانه‌ي مشق برگزار مي‌شود.


به گفته‌ي باباچاهي، در اين مراسم، علاوه بر نمايش فيلم مستندي از زندگي ‌او، افرادي همچون مفتون اميني، هوشنگ چالنگي، مديا كاشيگر و... حضور خواهند داشت.


گروه‌ ادبي مايا به عنوان برگزاركننده‌ي اين نشست در توضيحي عنوان كرده است: «نيم قرن خلاقيت، نگارش بي‌وقفه، تكوين و تأليف 40 كتاب شعر و نقد و پژوهش و بيش از هزار صفحه گفت‌وگو، نظريه‌پردازي و طـرح مباحث مناقشه‌انگيز، از علي باباچاهي چهره‌اي متفاوت، تأثيرگذار و جريان‌ساز ساخته است؛ از اين‌رو بر آن شديم به پاس اين حضور فعال و مستمر، مراسم بزرگداشتي هرچند نه درخور قدر بلند شاعر برگزار كنيم و مرور كوتاهي بر زندگي و شعرش را بر پرده‌اي سفيد به تماشا بنشينيم.»

فرهنگسراي خانه‌ي مشق در خيابان آزادي، خيابان استاد معين، نبش خيابان دستغيب، جنب كتابخانه‌ي استاد معين واقع شده است.



مكثي كوتاه بر «گل باران هزارروزه» / محمد لوطیج

  • مكثي كوتاه بر «گل باران هزارروزه» سروده علي باباچاهي
  • شعر به مثابه خنده‌درماني
  • محمد لوطيج


                                                                                   (منتشر شده در روزنامه شرق )


  • گل باران هزارروزه در جايي ايستاده كه شعر معروف به دهه 70 ظاهرا به تاريخ ادبيات پيوسته، اما پس‌لرزه‌هايش همچنان محسوس است. بسياري از مولفه‌هايي كه در دهه 70 ناآشنا و تازه مي‌نمودند، در شعر اكنون ديگر جا افتاده، از همراهان هميشگي شعر متفاوت محسوب مي‌شوند. خواننده پيگير شعر باباچاهي با بسياري از اين مولفه‌ها به خوبي آشناست؛ مولفه‌هايي چون: پرش/برش روايي، چندصدايي، معناگريزي، مجنون/ سپيدنويسي 
    و... غالب اين مولفه‌ها در بازخواني مجموعه‌هاي پيشين شاعر بارها كندوكاو شده‌اند. خواننده مورد اشاره لابد خوانده و مي‌داند كه شعر متفاوت سال‌هاست كه از پيراسته‌نويسي و رسمي‌نويسي فاصله گرفته است. با اين پيش‌فرض از طرح اين مباحث پرهيز كرده، صرفا به يكي از شاخصه‌هاي گل باران هزارروزه مي‌پردازم: مطايبه‌نويسي چندمنظوره. در سراسر اين مجموعه نشاني از تراژدي، سرگذشت عاشقانه، قصارگويه‌ها و... نيست. طنز خاص باباچاهي كه به ويژه از شعرهاي دهه 70 همراه هميشگي شعرهايش بوده، در اين مجموعه نيز موقعيتش را تثبيت‌شده مي‌بيند. انگار مخاطب ضمن قرائت شعر ناخواسته در معرض خنده‌درماني قرار مي‌گيرد؛ طنزي كه از جابه‌جايي موقعيت‌ها، كنش‌هاي غيرمنتظره و البته بستر كودكانه- شاعرانه حاصل مي‌شود. اگر قايل به حضور يك شخصيت شعري در شعر باشيم، اين شخصيت در شعر باباچاهي مطلقا در پي حل معضل‌ها و تناقض‌ها برنمي‌آيد. آنچه غيرطبيعي بودن واكنش‌ها را پيش روي خواندن مي‌نهد، آشفتگي روح (ر.ك: الكساندر بلوك) انسان عصر حاضر است كه در برابر انبوهي از كنش‌هاي چندپهلو و حيرت‌آور قرار مي‌گيرد. با اين توجيه كه او نسبت به اين آشفتگي‌ها آگاه است. واكنش او نسبت به موقعيت‌هاي متني بيش/ پيش از آنكه عاشقانه/ عارفانه و به معناي كلاسيكش شاعرانه باشد، بدوا عاجزانه به نظر مي‌آيد. به گونه‌اي كه اطلاق صفت فرهيخته به او، بيش از حد خنده‌دار و مضحك است. با اين توضيح كه از رويكرد كارت‌پستالي فاصله گرفته، گاه به فضايي كارتوني پهلو مي‌زند: 
    فكر كن فقط فكر كن/ به درختاني كه گاهي چكه‌چكه خون چكه مي‌كنند/ و به اين چوب و چرم نساييده دست به دست نگشته/ كه دختر جنگلباني بوده در مازندران -پدر!/ و پدر شبي نصف شبي بانگ برآورده خروس بي‌محل شده/ كنده‌اند سرش را/ بال و پرش را/ و گذاشته‌اند لب جويي كه آقا روباهه از آنجا مي‌گذرد (ص86) 
    مطايبه، خاصه در گل باران هزارروزه، از معناي رايج ادبي‌اش فراتر رفته، به نوعي شيوه زيست بدل مي‌شود. يك مدل زندگي ارايه مي‌كند كه در قبال بي‌رحمي، آشفتگي، پارادوكس‌هاي بي‌شمار و... خنده‌درماني را پيشنهاد مي‌كند چرا كه درك‌ناپذيري و تغيير‌ناپذيري پديده‌ها را پذيرفته و براي غلبه بر تناقض‌هاي بي‌شمار جهان ما، اين شكست معرفتي را در خنده كلمات پنهان مي‌كند. معنا، هدف، خوب و بد ارزش‌هاي جهانشمول و لايتغير، واقعيت قابل اثبات و... در لابه‌لاي واكنش‌هاي شخصيت شعري به نحو چشمگيري رنگ مي‌بازد و جايش را به گزاره‌هايي لغزان مي‌دهد؛ گزاره‌هايي كه هم تقدير تغيير‌ناپذير پديده‌ها را تاييد مي‌كند و هم به موازات آن تلاشي براي تغييرِ تغييرناپذيرهاست. بي‌اعتنا به امور بنيادين است. اين بي‌اعتنايي اما غالبا ديدگاهي وانمودي است: شاعر همچنان گوشش را به قلب جهان چسبانده و ضربانش را رصد مي‌كند. به جاي تغيير/ تفسير جهان، به بازي در لابه‌لاي كلمه رضايت مي‌دهد و از تن دادن به آنچه به معناي كلاسيكش «مهم» محسوب مي‌شود، پرهيز مي‌كند. 
    آنچه از گل باران هزارروزه در ذهن مخاطب رسوب مي‌كند، به واسطه گزينش مفاهيم نيست. حرف مهمي طرح نمي‌شود، هيچ مساله بنياديني بازگو نمي‌شود و در عين حال از همه چيز سخن مي‌رود: 
    ... خواهرش هم عاقل است هم دو چشم اضافي دارد/ جاي نيش زنبور را هم در تاريكي تشخيص مي‌دهد/ قصاص؟ باشد! قبول/ اجازه بدهيد/ بروم مشت‌مشت سرهاي ديگرم را هم بياورم/ يكي‌يكي ببريد بگذاريد لب جو/ مايه عبرت حشرات موذي هم بشود كافي‌ست (ص56) 
    خواننده‌اي كه يكباره مثلا از دلِ ابراهيم در آتشِ شاملو به اين سطرها پرتاب شده باشد، با شعري به غايت ساده‌لوحانه، خنده‌دار و گاه منفعل روبه‌رو مي‌شود؛ شعري كه سوءهاضمه گرفته از بس كه از همه چيز و همه كس تغذيه كرده؛ از نگارش رودكي گرفته تا ترانه‌هاي عاميانه، شعربازي‌ها، تمثيل‌هاي قطعه‌قطعه‌شده و... به كلي از فخامت و استواري شعر غيرنيمايي دور مي‌شود. در حقيقت شاعر پس‌زمينه تازه‌اي مي‌آفريند با سازوكاري تازه. اين context از آن جهت براي مخاطب شاملو ناآشنا و احتمالا مضحك است كه به context شعر راه نبرده است. او شعر باباچاهي را در context كه از شعر شاملو در ذهن دارد، مي‌خواند بنابراين اين ناهم‌خواني به مضحكه و تمسخر مي‌انجامد: 
    ... اما ‌اي كلاغي كه حوصله‌ات سر رفته اسمت بد در رفته/ پيش خودمان باشد اين حرف/ دوست داشتن تن به تن و دوست داشته شدن/ مي‌تواند قالب پنيري باشد وسط بشقاب/ در آشپزخانه‌اي كه پنجره‌هاي نظرگيري دارد/ نه؟ (ص66) 
    به نسبت مجموعه‌هاي پيشين، در گل باران هزارروزه، فضاي گروتسكي و مشمئزكننده، از بسامد كمتري برخوردار است. گو اينكه روحيه تلطيف‌شده‌اي در شعرها تعبيه شده، تا با شخصيت شعري رمانتيك‌تري روبه‌رو شويم. شايد انبوهي از جمعيت اهالي طبيعت در اين امر بي‌تاثير نباشد. 
    از آنجايي كه باباچاهي در هر دوره سعي كرده رفتار ديگرگونه‌اي با مطايبه داشته باشد، از بسته شدن فضاي شعري و حركت دايره‌اي دور مي‌ماند. اما اين انحراف هميشه وجود دارد كه تكرار نگاه مطايبه‌اي، به نوعي بحران بدل شود. انگار يك جهان‌بيني تبيين شده بر كنش‌هاي شعري نظارت مي‌كند و اين خطر محتمل است كه به نوعي ايدئولوژي كسل‌كننده منتهي شود.



گزينه اشعار علی باباچاهی

انتشارات مرواريد

 .......................... محمد لوطيج

( به بهانه انتشار چاپ سوم گزینه اشعار باباچاهی )

به تازگی گزینه اشعار علی باباچاهی از سوی انتشارات مروارید به چاپ سوم رسيده است. کتاب در حقیقت خلاصه ای از کارنامه ی چهل سال شاعری باباچاهی است که در دویست و بیست و پنج صفحه و گزینش پنجاه شعر از سیزده کتاب منتشرشده ي شاعر در دسترس مخاطبان شعر قرار گرفته است.
این نوشته که به بهانه چاپ سوم گزینه اشعار باباچاهی قلمی شده بر دو فرضیه استوار است :
1- چاپ سوم کتاب به فاصله کوتاهی از چاپ دوم، نشان دهنده ي استقبال خوب مخاطبان شعر از کتاب مورد اشاره است.
2- به واسطه ي شیوه ي خلاصه نویسی و گزینش کتاب، خوانندگان حرفه ای (شاعران) کم تر به سراغ چنین مجموعه هایی می روند. عموماً خوانندگان غیرحرفه ای شعر مخاطب کتاب های گزینه اشعار هستند.
- به خوبی می دانیم که آوازه ي این سال های باباچاهی مدیون شعرهای پسانیمایی اوست که شاعر را با برجستگی ویژه ای در متن شعر خلاق دهه ي هفتاد می نشاند. نیز می دانیم از منظر برخی منتقدان (مخالفان)، بحران مخاطب، همنشین همیشگی شعر پسانیمایی بوده/ هست. انتشار سه باره ي کتاب در این فاصله ي کوتاه، آن هم در دوره ای که از مخاطب ستیزی و مخاطب گریزی شعرهای اخیر باباچاهی سخن می رود، می تواند گویای حقیقت دیگری باشد؛ در این سال ها شعر پسانیمایی _که باباچاهی آن را زیرمجموعه ي شعر در وضعیت دیگر قرار می دهد_ مدام در معرض اتهام مخاطب ستیزی قرار داشته است/ دارد. به نظر می رسد که انتشار چاپ سوم گزینه شعر مشهورترین شاعر پسانیمایی _که عنوان تعدیل یافته ي شعر پست مدرن است_ تا حدی پاسخگوی اظهارنظرهای انکار مداران باشد. این مقوله زمانی اهمیت ویژه ای می یابد که یادآور شویم بیش تر خوانندگان کتاب خوانندگان غیرحرفه ای هستند.
- نداشتن مخاطب غیر حرفه ای ( غیرشاعر) در دهه ي هفتاد به یک پز هنری بدل شده بود، گویی هرچه شعر از دسترس مخاطب عادی دور شود بر شأن و منزلت هنری اش افزوده می شود. حال آن که امروز پس از فرونشستن گردو غبار افراط و تفریط های دهه ي هفتاد، بسیاری از شاعران همان طیف ها، در پی برقراری یا مدعی برقراری چنین ارتباطی هستند. باباچاهی اگر چه هم سرنوشت بخشی از شعر دهه ي هفتاد محسوب می شود و هم در متن شعر مورد اشاره، حضوری برجسته دارد، در نقاط حساسی اما حسابش را از مخاطب ستیزی و انواع ستیزها و گریزهای دیگر این دوره جدا می کند؛ چرا که او در به کارگیری نگره های فلسفی – ادبی، رفتاری گزینشي پیشه می کند. به این معنا که شاعر برخی از مؤلفه های مخاطب ترسان را یا به کلی وا می نهد یا با جرح و تعدیل های خاص خود به کار می گیرد. در شعر باباچاهی تصادف نویسی و نگارش خود به خودی که با موضوع پیش اندیشیده شده میانه ای ندارد به مغلق نویسی و سرانجام بی معنایی نمی انجامد. هم از این روست که علیرغم استخراج یک دو جین نگره ي تازه از شعرهای اخیر او که ظاهراً با ذهنیت مألوف خواننده ي شعر نیمایی و غیر نیمایی سرستیز دارند، شعرهایش بیش از آثار هم سفران جوانش خوانده می شود.
- گزینه اشعاری که ذکرش گذشت در حقیقت ششمین چاپ از گزینه شعرهای باباچاهی ست. نخستین کتاب گزینه شعر او در سال 56 ، با عنوان "صدای شن" به چاپ رسید که شامل گزیده ای از دفترهای پیشین و چند شعر تازه بود. کتاب دوم با عنوان گزینه اشعار، شعرهای تا سال 69 را در بر می گرفت، این کتاب در سال 72 به چاپ دوم رسید.
- نکته ي دیگر که با استفاده از کتاب گزینه راحت تر قابل طرح است، پی گیری مدام شاعر در گسترش دادن و تنوع بخشیدن به وزن نیمایی و در حقیقت مرکب و متکثر کردن آن است. این کتاب به خوبی نشان می دهد که یکی از دغدغه های پردامنه ی شاعر از ابتدای حیات شاعری اش تاکنون افزایش امکانات اوزان نیمایی است. بی گمان در زمینه های وزن نیمایی و گسترش ظرفیت ها و ظرفیت های آن، باباچاهی یکی از چهره های اصلی محسوب می شود. از نخستین شعرها تا هنوز، وسوسه ي وزن و بی وزنی و چند وزنی همواره دهنش را به خود مشغول داشته است. او در این زمینه به امکانات درخوری دست یافته که در جای دیگری مفصّلاً بدان می پردازم.1
دستاوردهای باباچاهی در زمینه ي گسترش انعطاف های اوزان نیمایی یا به قولی سامان دادن به چند وزنی سامان نیافته، متأسفانه بازتاب درخوری نیافته یا حتی با نقدی دقیق و فنی مواجه نشده است. هرچند رضا براهی در جلد سوم «طلا در مس» و شمس لنگرودی در جلد سوم «تاریخ تحلیلی ...» بر آن درنگ ورزیده اند.
به زعم من، مسیر انتخابی باباچاهی در حیطه ي وزن نیمایی می تواند یکی از خطوط آینده دار شعر امروز باشد. برخلاف دیگر شگردهای شعرهای اخیرش شگردهای وزنی چندان مورد توجه شاعران جوان نبوده /نیست. یکی از دلایل احتمالی این است که شاعران مورد اشاره نه اطلاع چندانی از وزن و نه میانه ي خوشی با آن دارند. به عبارت دیگر وزن با تمام زیرمجموعه ها و متعلقاتش از ذهن شاعران جوان حذف شده است. شاید در آینده ای نزدیک / دور، شاهد بازخوانی شعرهای باباچاهی از این منظر باشیم و انتظار می رود رویکردی دسته جمعی را به دنبال داشته باشد.
- نکته ي آخر : همان گونه که کتاب گزینه شعر نشان می دهد، در تمام راه با یک"عاشق مادرزاد" روبه رو هستیم، گو این که وجه عاشقانه با یکی- دو دهه تأخیر بر جوانب شعر او سيطره ي کامل می یابد. به نظر می رسد هر چه بر سن تقویمی شاعر افزوده می شود، بر غلظت عاشقانه هایش نیز. اگر چه گه گاه امر سیاسی – اجتماعی در شعر او به قول خودش جنبه ای «در زبانی» پیدا می کند.
باباچاهی در شصت سالگی حتی عاشقانه تر از سال های جوانی می نویسد، این بار شعر عاشقانه ي او با طنز و کنایه و تناقض و گروتسک همراه است.
(1) کتاب علی باباچاهی در وضعیت دیگر از نگارنده که نشر ثالث در دست انتشار دارد

 

 

توجه دولت‌ها به ادبیات دولتی امری طبیعی است



« توجه دولت‌ها به ادبیات دولتی امری طبیعی است »

گفت‌وگو با علی باباچاهی در باب نسبت ادبیات و انقلاب؛

حسن همایون/ روزنامه ی فرهیختگان


             


حسن همایون: در باب ادبیات و انقلاب مردم ایران علیه نظام سلطنتی پهلوی سخن گفتن اتفاقی است که در گفت‌و‌گو با علی‌باباچاهی رخ می‌دهد، این شاعر و منتقد در مقدمه مجلد دوم از دوره سه جلدی کتاب تحقیقی – انتقادی «گزاره‌های منفرد؛ مسائل شعر و بررسی شعر جدید و جوان امروز» در باب ادبیات و انقلاب حرف می‌زند، اینجا در گفت‌وگویی مکتوب لایه‌های دیگر آن مبحث را باز می‌کنیم. آقای شاعر طناز و شوخ در می‌گذرد از برابر سوال‌‌هایی که مناسبات اینجایی و اکنونی ادبیات و انقلاب را به چالش می‌کشد. بخوانید ببیند به قول علی‌باباچاهی تند رفته‌ایم یا با نگاهی مستدل و منطقی داریم از مقوله‌‌ای مغفول‌مانده در تبیین و بازخوانی نسبت ادبیات و انقلاب حرف می‌زنیم...


ادامه ی مطلب را از ایـــــنجا بخوانید.



مصاحبه ی علی باباچاهی با سیروس نوذری در مایا

اولين شماره از ماهنامه ادبي مايا منتشر شد. در این شماره مصاحبه ی سیروس نوذری با علی باباچاهی تحت عنوان « شعرک سازان و هایکو بازان » را از نظر خواهید گذراند.

پی دی اف ماهنامه را از اینجا دانلود کنید.






چاپ دوم پیکاسو در آب های خلیج فارس


« پیکاسو در آب‌های خلیج فارس » به چاپ دوم رسید. این مجموعه که اول بار در سال 1388 چاپ شد به تازگی چاپ دوم‌اش توسط نشر ثالث به بازار کتاب آمده. در ادامه بخشی از نقد و بررسی خانم « سریا داودی حموله » بر آثار علی باباچاهی  که به « پیکاسو در آب‌های خلیج فارس » برمی‌گردد را با هم می‌خوانیم:

 

...ساختارهای اکسپرسیونیستی:

باباچاهی در رویکرد بیانگرایانه ی اکسپرسیونیستی وشگردهای فرمالیستی در شکل انتزاعی وتئوری های فلسفی به قانونمندی حاکمیت متن معتقد است ؛ برای گریز از فرم ، معنا و نگره های اجتماعی آوانگارد و پیشرو به آنارشیسم زبانی  چالش برانگیز روی نشان داد؛که طبق  نظریه ساختار شکنی دریدا نه در جهت فهم متن بلکه در پی ابهام آن است.در این بین ذهنیت دکارتی و ثنویتدر ابعاد زیباشناسیک نمود پیدا می کندودر دیدگاه هرمنوتیکی مدرن رویکردهای نظری با ساختار های زبان شناختی،جامعه شناختی و مخاطب شناختی و آثار فانتزی  محوریت پیدا می کنند ودر استفاده  غیر متعارف از کلام؛ و استعاره های کلامی و تبین انگاره های واژگانی از رابطه ی جادویی  زبان اشیاء که حاصلش تجرید و انتزاع است؛شاید در جرگه ی شعر زبان شعر مفهومی  قابل حس و در ساختار و نظام شعری در خور تاویل است:

-«روسری های دختری کفن ات می شود/اسب چل تکه ای برای حمل جنازه آماده کنید/درخت چنار هم که انار داده/پس نسل تو منقطع نشده/طبعا این یک مراسم تشریفاتی ست/-چل مهره ی رنگارنگ را به گردنم انداخته ای که/به اسم تو فقط ثبت شوم/من زیر سند عزرائیل را هم امضا نمی کنم» ...پیکاسوص103)


            


...ساختار های نحوی:

در عصر عشق ستیزی و عقل ستیزی باباچاهی به نوعی  از جباریت  متن اعتقاد دارد وشعرش در ساختار نحوی(syntactic structure) پای بند فلسفه و در جسارت های زبان  مفردات و ترکیبات از شبه جمله های تضادی استفاده می کند...در این دستاوردهای ذهنی  بن مایه های گفتمانی و شعرهای پست مدرنی ابژه های سوژگی خود را دارند... قدرت پنهانی و دیالکتیکی مستتر در اندیشه های پست مدرن که  باز آفرینی فضای شعر تجریدی یک تعدیل و  انتزاع تصنعی باعث تخریب شعر است. بعضی شعرها چند وجهی وسرشار از حس های ناگفته اند که تاکیدی بر آموخته های تعاملی هستند واز گزاره های زیباشناختی و از نقاط قوت شعر محسوب می شود:

-نه به هیتلر که هنوز لمس می کند اسکلت های ضدعفونی را/نه به چنگیز عزیز که دست هایش را قبلا صابون زده/پسر تو قاتل خودتی!/شباهت روانی تو به ماری بیشتر است/که در یک شبانه روز چند بار پوست عوض می کند ... پیکاسوص 108 )

...ساختارهای طنز و پارودی:

در«پیکاسو...»  به سمت کاریکلماتور می رود و طنز  و پارودی محور اصلی متن است؛باباچاهی برای گریز از حکم های استنباطی در مفاهیم متنی روی محور مطایبه و پارودی پافشاری می کند.جایگاه این نوع شعر در«ادبیات ایرانیِ معاصر»(1)در ساختار نوشتاری نیست بلکه شنیداری و صوتی است؛بعد«از آبشخور غوکان بدآواز...» با نظریه ادبی(poetics) که ملغمه ای از صبغه ی فلسفی و  موتیف های دکارتی دارد و تابعی از تئوری مآبی  و نگره های اجتماعی و تاریخی است....باباچاهی شاعری ضد عقل که عادت به پاسخ گویی ندارد که خود پرسنده است با سهم اندکی در اندیشیدن  که گاهی«هیچ می هیچد» تا به لحن تحکمی نزدیک شود:

{-«...فکرهای الکترونیکی پشت برگ انجیر قایم می شوند»ص12...-«به آینده ات سگی پرانده شده»ص55... -«گلایول ها که خوابشان نمی برد به گلفروشی فکر می کنند»ص 64...-«راه درازی آمده اما هنوز به خودش هم نرسیده...»ص82-«به پیغمبری مبعوثت نمی کند افسوس/خدایی که مرا به جای تو به جای دایناسورها برگزیده است»ص96... -«بیداری من از خواب تو کم عمق تر نیست»ص120...-«مِن بعد عاشق هیچ عنتری نمی شوم الا بزِ زنگوله دار»ص 134...-«در آشپزخانه ای که کارد پیدا نشود/پیاز از روشنفکری برق می زند»ص133...-«هر قطعه تن تو سر از شطح عارفی در می آورد»ص 157...پیکاسو}

شعرهایی ساده با پوسته ی بیرونی ساختمند و تاملات درونی ابژه ها ی ساختارانگار(post-structuralism)که  گاهی تعادلی بین« فرم و محتوا» و« ابژه و سوژه»نیست و متن تنهادر تبین تئوری ها کارایی دارد و در محوریت ساختار معنایی- زبانی  قابلیت جعل واقعیت ها انکارناپذیر است.از این وادی  باباچاهی به سمت مباحث تئوریک رفته وزبان ابزاری  برای طنز و مطایبه در جهت بسط و اعمال نظریه ی پسامدرنیسم  وتکثرگرایی است.

...پست مدرنیسم و دیالکتیک زبان:

...آنچه در مصاحبه و نقدها از شعر پسانیمایی گفته شده ؛تا حدی  متفاوت با شعر باباچاهی  و کلمات ابزاری برای  تشخص زبانی است:«در عقل عذابم می دهد» به سمت لکنت زبانی پیش رفت و  «نم نم بارانم» به فصل مشترک شعر -تئوری رسیدو با  قرائت ها ی مختلف  لحن محاوره  متفاوت تر شد و در«قیافه ام که خیلی مشکوک بود» دنباله ی شعر پسانیمای و همان لحن سرایی  و حضور مولفه های مکرر است  و در  آشنا زدایی و عدم قطعیت هنجار شکنی های زبانی را بیان نمود.در « پیکاسو در آب های خلیج فارس » شطحیات را با نقیصه گویی و شگردهای زبانی و پارودی به محوریت پراکسیس ؛ تکثر گرایی و چند صدایی  با رویکردی تکنیکالی پرداخت؛ بعضی شعرها با جذابیت مفهومی و عناصر غیرملموس و انتزاعی از نظام های نشانه ای برخوردارند.بااین پیشروی ها؛نگره ها و نظریه های  نثریتِ شعر باباچاهی هنوز در پی استاتیک با لایه های  پنهان است.

پنجم: دوره ی هیچ درآمدهای پس  پسامدرنی...

باباچاهی گرچه در روایتِ تاویل ها ی پل ریکور به شیفتگی غیر عقلایی دست یافت اما با بافت بیانی و زبانی  منحصر به  پسامدرن و با قرائت انتقادی  از مرگ مکرر راوی به گفتارهای تناقصی  رسید: {-من «آدم»ی متفاوتم/عالی-نه عالی       پسامدرن!...ص119 پیکاسو...}در این ناپایداری های اسکیزوفرنیک گرایش به  متن نیچه ای و هنجار شکنی های زبانی  نوعی  جهش یافتگی ذهنی زبانی  است...گفتمان غالب جهانی شدن به معنی پیدایش نظم جمعی است که چگونگی این بازخوردهای ادبی در راستای اندیشه ی جهانی فرازمانی و فرا مکانی است....در دوره ای که  آوانگارد بودن با متفاوط نویسی موازی گشت  و گزاره های  سفید نویسی معنا باخت و  نوع جدیدی از حذف به قرینه ی نمی دانم ها بوجود آمد.تعبیری برای بحران جهانی که قرن را به آنارشسیم زبانی کشاند:«اگر من بخواهم جهان را به شیوه خویش کشف کنم،آنجا مستلزم تلاشی فراوان برای برطرف کردن پوشیدگی و ابهامات است»(2) طرح انگاره های شبیه سازی شده ؛ آشنا زدایی ؛چندآوایی و تصویر گرایی ها ی هیچ انگارانه را تعمیم می دهد به  محور گفتمانی(discourse) که شعبده ای در  ساختار زبانی محسوب می شود:

-«چترم را جا گذاشته ام در ابرهایی که در آغاز کلمه بود/معطل کلمه ای هستم در بزند بیاید تو/و من بگویم به او که چشم های تو چقدر خود-مرجعیت اند»...ص129«پیکاسو...»

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت ها:

1-     رضا براهنی در کتاب «گزارش به نسل بی سن فردا»بین «ادبیات معاصر ایران»و «ادبیات ایران معاصر» عنوان«ادبیات ایرانیِ معاصر» را صحیح تر دانسته است.ص 81

2-     چگونه هایدگر بخوانیم،مارک راتال،ترجمه مهدی نصر،نشر رخ داد نو 1388

 

 



دو شعر مهر ماهی


پشت صحنه


دايره‌اي دورش مي‌كشي تا جدا شود از ديگران
مهار نمي‌شود اما سلولي كه قصد ياغي شدن دارد
اطاعت از شيطان نيست:
تشنه شدن خيره شدنِ در آب
دست‌بند كار خدا نيست در كوره‌اي گداخته مي‌اندازي‌اش
در آغوش مي‌كشي آبشار را وَ شرشر آب خواب را
حاصلخيزتر مي‌كند
انگشت فرو بردنِ در آب حق من است
سوزن در پوست فروكردن و افشاندنِ آب انار
به صورت مردان غريبه ـــــ
حمل ستاره زغال سرخ چراغ قوه حق من است
تحويل تحول متحول

زنِ يك دل قطعا پيدا مي‌شود
با هزار و يك دل و قطعا تعقيب مي‌كند
صورت‌هاي جدي و جذاب را
پنج صبح رفتگرها خش‌خشِ جاروها.
صورت‌هاي جدي اما جا گذاشته‌اند
ساعت‌هاي مچي‌شان را مردانه جا گذاشته‌اند
تا پنج صبح
زن عاشق را در خواب جا گذاشته در آب در آكواريوم
سوا مي‌كند ساعتي از ساعت‌ها را در آب در آكواريوم
صورتي از صورت‌ها را سوا مي‌كند زنِ در خواب
و خيره مي‌شود به تعدد صورت‌ها در آب عاشقِ در خواب
روي صحنه: زن «من» يكي‌يكي
هريكي از دري از در به دري خارج مي‌شوند


مهر ماه 1390


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


كابوسي


هر وقت از اين چهارراه مي‌گذرند نمي‌دانم چرا
نمي‌دانم چرا هر وقت از اين چهار‌راه مي‌گذرند
نمي‌دانم چرا ــــــ
بن‌بست‌ها گره از گره راه باز مي‌كنند
نردبان با پاي چوبين چابكي از خود نشان مي‌د‌هد:
زود زودتر!
«چه شده» مي‌پرسد از «چه خواهد شد»
چه شده؟
تعويض پوشك چنگيز جيغ ندارد و ويغ
پانسمان پاي زخمي تيمور قال ندارد و قيل
خون لخته شده از ترس را بالا نمي‌آوَرد از گلو
بهرام شهرام نمي‌دانم چرا؟
زيرا اقاقي‌ها آجرها تخم گذاشتند تند تند
سايه‌ها تكثير شدند آجر به دست و
پريدم از خواب:
قيل و قال جيغ و ويغ بوق سگ اگزاز گراز
گاز وَ ترمز بع‌بعِ بزغاله و بز قيژ‌قيژ و
نمي‌دانم چرا ــــــ
بكت به دادمان نرسد كافكا حاضر است
ترددْ هزارپا دارد: خزيدن از حشرات است
فرار از بشرات
هذيان از دلهره مي‌آيد شطح از غليان
اشتباه دستوري! دستور بود: چكاچاك بود
تِ تِ تقْ تق بود
دستخطِّ اسكندر و استالين امضا
در خواب هم قابل تشخيص بود
بود كه گفتم بود كه مي‌گويم بود بود! 


مهر ماه 1390



نشست نقد و بررسی مجموعه ی " گُـل ِ بـاران ِ هــــزار روزه "  


نشست نقد و بررسی مجموعه ی " گُـل ِ بـاران ِ هــــزار روزه "  در " بـــاغ آیــــنه " کرج





با حضور:

هوشنگ چالنگی، محمد آشور و وحید علیزاده رزازی
دوشنبه 28 آذر 90 ساعت 16:30 الی 19
کرج، بعد از پل آزادگان، خ شهید حسینی، پ 39 ، باغ آینه



 

نشست نقد و بررسی مجموعه ی " گل باران هزار روزه "


نشست نقد و بررسی مجموعه ی " گل باران هزار روزه " ؛ تازه ترین اثر علی باباچاهی ، دوشنبه 28 آذر 90 ساعت 16:30 در کرج، بعد از پل آزادگان، خ شهید حسینی، پ 39 ، باغ آینه برگزار می شود. در این جلسه هوشنگ چالنگی، محمد آشور و وحید علیزاده رزازی درباره این کتاب صحبت خواهند کرد.


      



  

قابل پیش بینی نبود


 

 

(( قابل پیش بینی نبود ))

(شعری از مجموعه ی در انتظار مجوز ِ « هوش و حواسِ گل شب بو برای من کافی ست » )

 

می خواهد از پشتِ بامِ دوست نبیند      دشمن نشنود

گام برنداشته      بردارد طوری که پرت و پخشِ زمین بشود

بعد      عینکش اش را در صفحه ی حوادث پیدا کند      روزنامه بخواند که چه شد      چه نشد

و بگوید چرا روسری ام آب اناری شده 

موسی بندری می گوید  یا از بندر آمده این جن   زیر دشداشه ی مردی خودش را به خواب زده تا تهران 

یا از زنگبار      که در شهرک غرب بیرون بپرد      پریده      رفته زیر پوست زنی که

                                                               عینکش در صفحه ی حوادث پیدا شده

جن که در پوست زن فرو برود      یا به طوری عاشق می شود      یا به طورِ به طوری که

و یا از لب بام      گام برنداشته      استخوان هایش زیر درخت انار      کاشته می شود

گربه های کوچه ی ما کارشان شده لیسیدن استخوان هایی که در آینده مادربزرگ می شوند

           

زن های استخوانی بهتر است با پشت بام         با عرش کاری نداشته باشند     بنشینند روی فرش

البته از فردا شب با چراغ قوه می گردم گردِ شهر       یا مولانا[1]

از جنّ و جن معلولم و اجسادم آرزوست                 یا مولانا

به رفتگرها می گویم      با سگ مرده      گربه ی مرده       پرنده ی مرده      کاری نداشته باشند

منظور جسدهای تازه تازه ای ست که می توان دور تا دور سفره چید: گوجه فرنگی        خیارشور

اهل تعارف نیستم        چشم و بنا گوش لذیذتر است

آلفرد        من این دو چشم سیاه را در حدقه دیده – پسندیده بوده ام

حال       به هر حال       نه غضبی در کار است      نه میر غضبی

سرگیجه      دل پیچه      از عوارض عیاری است

تا صبح خیلی مانده      این چراغ قوّه باید از رو ببَرد کرم شب تاب را

استخوان های من اگر استخوان های تو را دوست نداشت

و جن های منِ من       با جن های تو وَ تو      دوست نبودند

یا پاسبان سوت می کشید     یا چراغ قرمز      توت فرنگی تر می شد

عرضی دارم ای خدای دانایِ توانایِ عاشق هایِ مولانایِ زن هایِ پشت بام های

رفتگرهایِ آلفردهای میر غضب هایِ جسدهایِ اهل تعارف نیستم های از عوارض عیاری!

کاری بکن ای خدا که در اینجا      لندن لندن      باران ببارد

و جز دوری شما      ملالی نیست.

                                                                                 آبان ماه 1387

 



[1]  به مولانا فکر کنید.





هفتاد سالگی شاعر



علی باباچاهی در آستانه ی هفتاد سالگی ایستاده و اکنون به پاس محبت های دوستان و عزیزانی که از راه های دور و نزدیک قدم رنجه کرده اند و پیامی و سلامی فرستاده اند، شعری حذف شده از مجموعه ی تازه اش؛ " گُل ِ باران ِ هزار روزه " را با احترام به تمامی همراهان این صفحه تقدیم می کند و در ادامه نیز می توانید مصاحبه ی اخیر شاعر با خبر آنلاین را به مناسبت هفتاد سالگی اش بخوانید:



چه طوري  ؟


سُر مي خوري اول     بعد
سر از برهوتي در مي آوري با شيشه هاي دو جداره
كه خنثي مي كنند گمب  گمب و    گرومب گرومب را
با گوش هاي باطل نشده از صف آهنگران مي گذري انگار
چكش هاي ريز و درشت هم كفش هاي كتاني پوشيده اند
تنهايي ات از اين دقيقه دقيقه   تكميل مي شود .



ظاهر و باطن    تن و تنهايي !
احتضار    برود    انتحار    گم بشود
فلفلي كه تند نيست
لب و دهنِ دختر خوزستاني به چه دردش مي خورد ؟
شبي كه به تاريكي بي اعتناست   نه فلفل است    نه تند
گفتم شب و    ديدم كه واقعا ---
حسِ ششمِ گلِ شب بو قوي تر از آن بود كه
                                  زير بيني تو كبريتي روشن كند
نكرد ! نه ! بعد ولي
در مقايسه با --- مقايسه كردند مرا
سنگدل شده بودي     ولِ لبِ رودخانه
قلوه سنگ ها   پدر پدر مي كردند و    تو نه انگار---
و بلبلاني كه فلزي نبودند---
پروانه هايي كه مقوايي نبودند ---
و ما كه خودمان بوديم
شما هم كه خودتان بوديد

صبر كن !
بقيه ي مطلب را بعدا در دهنت مي گذارم .




                                                             شهريور ماه 1389



مسلح قدم می​زدم و شعر می​گفتم /

الان از کاغذ نمی​ترسم / کار شاعر در گفت و گو با علی باباچاهی





یادداشت فرج سرکوهی پیرامون گل ِ باران ِ هزار روزه


یادداشت فرج سرکوهی پیرامون " گُل ِ باران ِ هزار روزه "؛ تازه ترین مجموعه شعر علی باباچاهی:




«وقتی باران خیس ات نکند

و رودخانه نتواند آبی به سر و صورتت بزند

....چه داری بگوئی؟»


( از شعر در حال قدم زدن، تازه ترین مجموعه شعر علی باباچاهی )


مجموعه‌ شعر گل باران هزار روزه، که در روزهای اخیر منتشر شد، تازه ترین شعرهای علی باباچاهی را در بر دارد و به گفته شاعر "پس از چهار ماه انتظار، با اعمال اصلاحاتی" منتشر شده است.

شعرهای مجموعه گل باران هزار روزه از منظر ساخت، فرم درونی و بیرونی، زبان، مضامین، محتوای شعری شده، نگاه و دیگر شگردها و تکنیک ها اجرا و مولفه های شعری، در ادامه همان مسیری است که علی باباچاهی از دهه هفتاد به بعد در بستر یا موج معروف به «شعر پسانیمائی» یا «شعر وضعیت دیگر» پیموده و کارنامه این دوره شاعری باباچاهی او را چون یکی از انگشت شمار شاعران موفق این موج یا بستر تثبیت کرده است.

علی باباجاهی در دهه های چهل و پنجاه با خلق شعر معروف "من از آبشخور غوکان بدآواز می آیم" و دیگر شعرهائی که در مجموعه شعر "در بی تکیه گاهی" منتشر شدند، به یکی از چهره های مطرح شعر آن دوره بدل شد.


ادامه ی مطلب را از بی بی سی فارسی بخوانید.


                                             



" گُل ِ باران ِ هزار روزه " منتشر شد


" گُل ِ باران ِ هزار روزه " تازه ترین مجموعه شعر علی باباچاهی منتشر شد. این مجموعه که انتشارات مروارید آن را به بازار فرستاده، در بر گیرنده ی شعرهای شهریور 88 الی مهر 89 شاعر است. در پیشانی این دفتر، دو گفت و گو نیز آمده که زیر عنوان " شعر و ادبیات، فلسفه، فیزیک، خنده و فراموشی " جای گرفته است. در این دو گفت و گوی تقریبن کوتاه، علی باباچاهی پیرامون مسائل گوناگونی هم چون: شعر پسانیمایی، شعر در وضعیت دیگر، فلسفه، فیزیک و دغدغه های امروز و دیروزش از منظری تازه گفته و گفته ... .

 

 

* مشخصات کتاب:

گُل ِ باران ِ هزار روزه

علی باباچاهی

انتشارات مروارید

چاپ اول / تابستان 90

تیراژ: 1100 نسخه

قیمت: 56000 ریال

 

دوستان می توانند برای تهیه ی این کتاب به انتشارات مروارید ( خ انقلاب - روبروی دانشگاه تهران ) مراجعه کنند.





در ادامه شعری از این دفتر را با هم می خوانیم:



  " در حال قدم زدن "


 

كاري به كارش ندارند

نه اَشكال هندسي كه مترصد فرصتي هستند

نه حجم هايي كه فضا را به تصرف خود در آورده اند

مي ايستد كنار جدولي    درخت كهنسالي را بغل مي كند    مي بوسد

چه دارد بگويد    به مادر بزرگي كه دارد    چه دارد بگويد ؟

قضاوت سختي ست    نيست ؟

وقتي باران خيس ات نكند

و رودخانه نتواند آبي به سر و صورتت بزند

به مادر بزرگي كه داري    چه داري بگويي؟

 

 

 

 

راه مي افتم از نو     حركت از نو

گرفتن بچه گنجشك از نو    بوسيدن نُكِ او از نو

و چند صحنه ي ساده ي ديگر

آرايش صحنه    صحنه ي بي آرايش :

پياده رو    منِ او   اوي من

سگ    اويِ سگ و    رويِ سگ    زبان دراز سگ

تُفِ خون    خونِ تُف

اسفالت    هُف   هفِ اسفالت

شن  شنِ كيسه    كيسه ي شن

كفش ها كه پراكنده بود    پوتين ها كه متحرك ---

خدا كند اين بچه اردك ها جان سالمي در ببرند از --- بنويس !

چند سنجاقِ سرِ پيدا شده    از اين سر و آن سر را هم --- بنويس

قضاوت سختي ست    نيست ؟

وقتي كه گوش هاي تو روي صحنه    تير !  تير!  فقط تير مي كشند

چه بگويم ؟ چطور بگويم ؟ چه دارم ؟ چه ندارم كه بگويم ؟

 

 

 

 

 راه رفتنش  اما  نه اداري ست

نه اجباري

راه مي روم   نفس مي كشم   نگاه مي كنم به دور وبرم

و كاملا آزادم

كه عينك بزنم

يا نزنم .

 

 

                                                             شهريور ماه 1389

 



خبر ساخت مستند " این قیافه ی مشکوک " / زندگی و شعر علی باباچاهی


دوستان گرامی، همراهان همراه!

خبر تازه این که:

مستند " این قیافه ی مشکوک " پیرامون زندگی و شعر علی باباچاهی به طراحی و کارگردانی وحید علیزاده رزازی تولید و آماده ی نمایش شد. در این فیلم که به صورت مستقل تهیه و تولید شده است، چهره هایی هم چون:
هوشنگ چالنگی، مسعود بهنود، محمد محمدعلی، محمد قائد، مدیا کاشیگر، احمد پوری، فتح الله بی نیاز، ، فرخنده حاجی زاده، بهزاد خواجات، رضا عامری، اردشیر رستمی، علی عبداللهی، علیرضا مجابی و بابک صحرانورد درباره زواياي گوناگون شعري و شخصيتي شاعر صحبت مي‌كنند و از اين رهگذر تلاش مي‌كنند بيننده با چهره‌اي كامل‌تر و تازه‌تر از باباچاهي آشنا شود.

مخاطبان گرامی می توانند اخبار تکمیلی پیرامون زمان و مکان نمایش این فیلم را از همین صفحه دنبال کنند.

متن کامل خبر را در شرق و ایسنا بخوانید.


          عکس : امیر رنجبران - پشت صحنه ی: این قیافه ی مشکوک




گوشماهی 1

 

گوشماهی ها زیرک اند و    خیلی رفیق باز

در رازداریّ    حریفشان نمی شوی هرگز

چل سالِ تمام با یکی از آن ها به گرمابه و گلستان می رفتم

منت خدای را عزوجل    سعدی شاهد است.

غرق تماشای پرنده ای که شدم   یک روز

دیر رسیدم به قرار:   دکه ای کنار اسکله!

گوش و هوش تیزی دارند گوشماهی ها    گفتند:

تاخیر تو هم تعبیری دارد

این پرنده برای قفس ساخته نشده است!

گزاره هاي منفرد چاپ دوم





پشت جلد سوم كتاب آمده است:


علی بابا چاهی در نمایشگاه 90

 

باباچاهی همچون همه ی این سال ها ، نمایشگاه نود را هم با چند کتاب تازه شروع می کند.

"بازچاپ گزاره های منفرد، این هم یک شوخی بود، بیا گوشماهی جمع کنیم" تازه ترین های باباچاهی در نمایشگاه کتاب امسال است.

"گزاره های منفرد" در حقیقت تنها کتاب مرجع درباره ی شعر جوان سه دهه ی اخیر، به ویژه شعر دهه ی هفتاد است. این کتاب که در آغاز دهه ی هشتاد  منتشر شده، چند سالی ست در ردیف کتاب های نایاب جا خوش کرده است. گزاره های منفرد در سه جلد 500 صفحه ای و3000 نسخه منتشر می شود. باباچاهی در این کتاب به بررسی جریان ها، مجموعه شعرها و نام های مطرح شعر امروز تا سال 80 می پردازد. چاپ حاضر نسبت به چاپ پیشین با افزونه ها و مکمل هایی همراه است که به تصحیح پاره ای از دیدگاه ها درباره ی جریان ها و نام ها می پردازد.  ناشر این کتاب نشر دیبایه است که در نمایشگاه کتاب امسال نیز حاضر خواهد بود.

همچنین دو کتاب دیگری که سال 89 در انتشارات تحقیقات نظری اصفهان منتشر شده، امسال در غرفه ی نشر دیبایه ارائه می شود:

کتاب درنگ ( مجموعه مقالات درباره ی علی باباچاهی) با آثاری از : سیمین بهبهانی، محمد علی سپانلو، عبدالعلی دستغیب،محمد محمدعلی، روجا چمنکار، سپیده جدیری، اکبر اکسیر، رسول رخشا، محمدحسن مرتجا، علی الفتی، لیلا مشفق، ایوب صادقیانی، محمد آشور، مصطفی فخرایی، پگاه احمدی، مجتبی پورمحسن و...

"امضای یادگاری" گزینه ای از شعرهای باباچاهی، از نم نم بارانم تا پیکاسو در آب های خلیج فارس است که سال 89 به همراه دی وی دی صدای شاعر در انتشارات تحقیقات نظری اصفهان  منتشر شده، امسال نیز در غرفه ی نشر دیبایه در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت.

"این هم یک شوخی بود" گزینه ای دو زبانه از شعرهای علی باباچاهی ست با شعرهایی از میانه ی دهه ی شصت تا سال 89 . این کتاب در دو بخش انگلیسی و فارسی، در 200 صفحه و 3000 نسخه  تدوین شده است. سعید سعید پور مترجم این شعرهاست و شعرها نیز به انتخاب او گزینش شده اند. کتاب، موخره ای از سعیدپور را به همراه دارد. این هم یک شوخی بود به اهتمام ایوب صادقیانی و در نشر ویستار به چاپ رسیده است.

"بیا گوشماهی جمع کنیم "

این کتاب مجموعه ی شعرک های باباچاهی به همراه عکس هایی از حمید موذنی است. عکس های کتاب همگی در بوشهر گرفته شده، لحظه های شاعر را در زادگاهش ثبت کرده اند. کتاب شامل 200 شعرک باباچاهی ست که در قطعی متفاوت، روی کاغذ گلاسه و تمام رنگی توسط نشر شروع چاپ و منتشر می شود.

همچنین قرار بود دو مجموعه شعر جدید باباچاهی در نمایشگاه امسال عرضه شود که ظاهراً انتشار این کتاب ها به تعویق افتاده است:

"گلِ بارانِ هزار روزه" شامل آخرین شعرهای باباچاهی به همراه دو مصاحبه با اوست که انتشارات مروارید چاپ و نشر آن را به عهده دارد.

"هوش و هواس گل شب بو برای من کافی ست" شعرهای قبل از گلِ بارانِ هزار روزه است که در نشر ثالث به چاپ می رسد. این کتاب همچنین با دو موخره ی مفصل همراه است .

اين پديده هزار پا دارد

و بالاخره متفاوت / متفاوط نویسی را پیشه کردند و اندر این باب اندیشه !

ب- جغرافیا ‌نیز ‌چاره‌ای ‌جزاین‌نداشت‌که درعصررسانه‌های‍شاخ‌اندر شاخ تعریف‌جدیدی‌را‌برای‌خود دست و پاکند. بی‌مرزی فرهنگی یا مرز‌اندر مرزی جایگزین مرز یا مرزهایی شد که سیم‌های خارداراکنون قیچی شده را تداعی می‌کند از همین منظر جدیت  جایش را به طنز می‌دهد و انحصار جایش را به اختلاط و امتزاج! به تعبیري جهان ما در حال چند فرهنگی شدن و سبک ‌های زندگی‌ما در حال جهان وطن شدن هستند.

2- متافیزیک حضور،ضربدرهای  دریدایی، نفی ثنویت گرایی‌های دریدایی؛ زبان

 ( باحساسیت‌های‌هايدگری،پل‌ر‌یکوری،‌نيچه‌ای(درپرانتزباختینی، بورخسی، مالارمه‌ای ، والری وار و ...) و نموده‌های بودریای ، کهکشان دال‌ها و مدلول‌ها ،مؤلف مهمان و نویسندة کاغذیِ رولان بارتی ، بازی‌های زبانی ویتگنشتاینی ،آنتی فرم ایهاب حسن و...  از جمله مواردی است که توجه بخشی از شعر امروز را در مقطع یاد شده به خوبی مشغول داشته است.

درنگ بر همة این موارد و نشان دادن بازتاب آن در شعراز فرصت ورخصتی که دارم افزون‌تراز‌آن است؛ پس در حد امکان به مورد و یا مواردی از نکات یاد شده می‌پردازم:

الف- بحث زبان در شعر از دهة هفتاد خورشیدی به این سو در آثار شعری با بحث معنا گریزی تعطیل معنا و بازی‌های زبانی همراه بوده و به رغم جلوهای مثبت آن اما به سوء فهم‌هایی نیز دامن زده و در نتیجه خسارت‌هایی به بار آورده است.از دیر باز وقتی خواجه‌نصیرالدین طوسی در « معیار الاشعار» به تعریف شعر می‌پردازدتلویحاً اهمیت زبان شعر را یادآور می‌شود :«... اما کلام الفاظی باشد مؤلَف از حروف که به حسب وضع بر معانی مقصود دال باشد .شعر بی‌الفاظ تصور نتوان کرد. 

اين پديده هزار پا دارد

این پدیده هزار پا دارد     

 1 - گزاره‌های تئوریک فلاسفة بنیاد ستیز که از دههٔ هفتاد خورشیدی بدین سو مطرح گردید با چه شاخصه‌هایی همراه بود که مورد درنگ و بعضاً قبول بخشی  از منتقدان و مخاطبان حرفه‌ای شعر امروز ایران قرار گرفت ؟ چرا و چگونه  شعر امروز فارسی آن را جذب و دورنی خود کرد یا نکرد؟ از چرایی می‌آغازیم و بسیار فشرده به اقتضائات و بستر تاریخی- فرهنگی آن اشاره می‌کنیم:

 الف- نقطه عزیمت تاریخی آن : بدین معنا که جهان مبتنی بر  رسانه‌های الکترونیک ناگهان باورمداری‌خودرا ازدست می‌دهد و مفاهیم مقتدر‌ایدئولوژیک به کاریکاتورهایی متکثر تبدیل می‌شوند. شصت میلیون قربانی در دوران شوروی انقلابی، شاهدانی غایب بر این ادعا هستند! از طرح کتاب «گورستان بی‌گناهان » الکساندر یا کولیف ( از اعضای بلند پایة حزب کمونیست اتحاد شوروی،  نیز  مشاور ارشد دبیر کل حزب  و رئیس دولت در دوران زمامداری گوربا چف) به افشاء این نکته می‌پردازد که بخش اعظم کشتاری که ازسران انقلاب شوروی به عمل آمده به دستورمستقیم شخصی لنين بوده است. 1 از طرفی کوره‌های لابد مدرن آدم سوز، آشويتس و داخائوی مدرن گورستان‌های دسته جمعی  مدرن ، هیروشیما و ناکازاکی، هیتلر و موسلينی مدرن، و ....تحفة نظر دنیای مدرن به شمار می‌روند!     تغییر و تحولات در نقش انقلاب 1357(1979 ) و سپس تر جنگ ، بخشی از شعر امروزایران را به صیقل دادن «زبان» ی‌وادشت که به بیان مفاهیمی مشخص در دوران پیش از انقلاب عادت داشت و بخشی دیگر را به درنگی ژرف کاوانه هدایت  کرد که بعداً ساختار شکنی و زبان مداری شعرِ «در زبانی»، بازهای زبانی و .... و بالاخره متفاوت / متفاوط نویسی را پیشه کردند

                                                 

             اين مطلب همچنان در پست هاي بعدي ادامه دارد

 

همان يك نكته


كه شاد باشيد و هر طور شده جايي براي قدري شوخي و طربناكي پيدا كنيد و جايي براي خواندن شعر و فكر كردن به فكرهايي كه فكر‌هايي لابد خوب‌اند. خوبي را ستايش كنيد و در كنار خوبان، خوبي‌ها را و دعا كنيدكه ما شعر‌هاي خوب بگوئيم و شما خيلي خوب آن‌ها را بخوانيد و با همين دعا‌هاست كه دنيا و عيد و سال نو بر شما مبارك مي‌شود. و به ياد داشته باشيد وقتي مبارك؛ صحنه را- به هر نحوي- ترك مي‌گويد سال مباركي براي دنيا و خاورميانه در پيش است پس عيدتان مبارك اما نه از جنس آن مبارك! مقالة مرا هم سر سفرة عيد بگذاريد. هر چند با «شِ» شوخي  شروع شود، نه با »سِ« سياهدلي. با سپاس از همكاران ارجمند در وب‌‌هايم خانم ليلا‌مشفق، محمد‌لوطيچ، ايوب‌صادقياني وناما‌جعفري»اين پديده هزار‌پا دارد » به تدريج عرضه مي‌شود كه چشمان نازنينتان زياد خسته نشود چون روزي بيش از شش سطر مطالعه براي چشم خيلي ضرر دارد!   



درود و فعلاًبدرود

 علي بابا چاهي

از تخيل من هر كاري برمي‌آيد

 
از تخيل من هر كاري برمي‌آيد
 
علي باباچاهي اصولا آدم متناقضي است و اين تناقض را در چهره عبوس و رفتار شوخ‌طبعش مي‌توان ديد و البته در شعرهايش هم نمود برجسته‌اي دارد؛ شاعري كه حالا در 68 سالگي به سر مي‌برد و ردپاي پررنگش را در 4 دهه ادبيات مدرن و پيشروي ايران اصلا نمي‌توان انكار كرد.

علي باباچاهي در سال‌هاي اخير خيلي خوب كتاب چاپ كرده است، درست برعكس بسياري از دوستان نزديكش كه از وضعيت صدور مجوز كتاب گلايه‌مند هستند و شايد به قول خودش، روند صدور مجوز در سال‌هاي اخير به هر كسي نساخته باشد به او خوب ساخته است!

او امسال و در نمايشگاه كتاب 2 اثر تازه دارد. نخست: امضاي يادگاري كه همراه با يك لوح فشرده توسط نشر تحقيقات نظري اصفهان منتشر شده است و ديگري ؛ فقط از پريان دريايي زخم‌زبان نمي‌خورد كه توسط نشر نويد شيراز در نمايشگاه عرضه مي‌شود.

اين 2 كتاب تازه بهانه‌اي بود تا در حاشيه كارگاه شعر باباچاهي در آتليه و كانون هنري م. آذرفر با او به گفتگو بنشينيم.

اگر موافق هستيد از كتاب جديد شما آغاز كنيم يعني «امضاي يادگاري» كه بتازگي همراه يك لوح فشرده منتشر شده است. چه شد كه به اين نتيجه رسيديد شعرهايتان را با صدا منتشر كنيد بويژه آن كه آثار شما بيشتر در گروه شعرهاي ديداري قرار دارد تا شنيداري؟بيشتر كارهايي كه من انجام مي‌دهم نتيجه قرار گرفتن در معرض يك سري پيشنهادهاست و آنها را بررسي مي‌كنم و اگر با حس و حال من انطباق داشته باشد انتخاب مي‌كنم و مي‌پذيرم.

در اين مورد هم وقتي ناشر كتاب يعني انتشارات تحقيقات نظري اصفهان پيشنهاد كرد خب براي من جالب بود، چون كارهايي كه من در دهه 70 منتشر كرده بودم ايجاد ارتعاش فراواني در محيط ادبي كرده بود و اين گزيده هم 3 كتاب من در دهه 70 را در بر مي‌گرفت و بخش اصلي آن هم از كتاب «نم‌نم بارانم» انتخاب شده است كه مورد انتقادهاي سلبي و ايجابي قرار گرفته بود.

از طرف ديگر يك ضرب‌المثل و حكايتي هم در ميان ما رايج است و آن حكايت هم به نصرالدين مربوط است كه وقتي نامه‌اي مي‌نوشته از بس بدخط بوده خودش همراه نامه مي‌رفته است و آن را مي‌خوانده؛ حالا اين حكايت در مورد من به نوعي قابل تعميم است، چراكه من يك نوع بدخطي در شعر دارم چون اصولا خطي بودن را برنمي‌تابم.

خلاصه به همين شكل ما به اين طرف پرتاب داده شديم و البته هر چيزي هم كه به هر حال باعث اشتهار بنده شود رويگردان از آن نيستم البته اشتهاري نه از نوع برادر حاتم طايي!

در مجموع فكر مي‌كنم با خواندن اين شعرها اگرچه به تعبير شما شايد بيشتر بصري باشند، اما نوع خوانش من ايجاد تداعي‌ها و فضاهاي تصويري در ذهن شنونده مي‌كند و كليدهايي را در اختيارشان قرار مي‌دهد.

آقاي باباچاهي! پس چرا اين گزيده از نظر تعداد صفحات اينقدر لاغر و كم‌حجم است؟

البته اين روزها اگر آدم باريك و بلند باشد خودش يك مزيت است! در ثاني ما بايد دي‌وي‌دي را در نظر داشته باشيم و هدف اصلي هم لوح فشرده بود كه در آن نزديك 20 شعر آمده است و در مقايسه با آنچه شاعران منتشر كرده‌اند به صورت شنيداري آمار قابل قبولي است. اگر از اين منظر نگاه كنيم حجم كتاب كه در واقع يك كتاب همراه است چندان لاغر نيست، در ضمن كساني كه مي‌خواهند با پيشينه كارهاي من آشنا شوند مي‌توانند به گزيده‌اي مراجعه كنند كه توسط نشر مرواريد منتشر شده است.

شما در جايي سروده‌ايد: «تاويل متن هم كه يقينا به نمره عينك ما مربوط است» با توجه به اين سطر و اين كه شعر شما هم بسيار تاويل‌پذير است و از طرفي براي رمزگشايي نياز به چند بار خواندن و خوانش دارد بالاخره مخاطب شما بايد نمره عينكش چند باشد؟

خب بستگي به ديد چشمش دارد كه چه عينكي را انتخاب كند! اما همين جا و در آغاز گفتگو يك نكته را عنوان كنم، اين كه من برخلاف بسياري از شاعران و نويسندگان كه هنگام گفتگو به نوعي سخن مي‌گويند كه انگار مركز ادبيات امروز ايران هستند و بعد حرف‌هايشان را مي‌زنند اصلا چنين رويكردي ندارم و اصلا صحبت من بر بهتر بودن اشعارم نيست، اما بر اين كه آثار من شعرهاي ديگري هستند، تاكيد جدي دارم.

از سوي ديگر من به خواننده انبوه فكر نمي‌كنم چون فكر كردن به خواننده انبوه به گمانم بي‌مسووليتي به ارتقاي معيار و فضاي ادبي ايران خواهد بود.

شما با يك نگاه ساده به غزل‌هاي حافظ و نه سعدي مي‌بينيد براي مخاطب انبوه سروده نشده است چراكه اگر چنين بود اين همه تفسير نداشت. پس لزوما مخاطب انبوه در شعرهاي سطحي وجود ندارد و از سوي ديگر براي مخاطب انبوه ننوشتن هم لزوما توجيه‌كننده پيچيدگي‌ها يا نواقص شعر يك شاعر نمي‌تواند باشد.

يكي از ويژگي‌هاي شعر من اين است كه با لحني محاوره‌اي بيان شده‌اند و البته همين جا تذكر دهم كه بيان روزمره و محاوره دانشجو كه در دانشگاه صحبت مي‌كند با كارگران و كاسبان متفاوت است. دانشجو و كاسب هر 2 محاوره سخن مي‌گويند، اما اين كجا و آن كجا. اصلا نمي‌خواهم بگويم كدام بهتر است يا كدام بدتر. بحث قضاوت نيست، اما هر كس محاوره خودش را دارد و شعرهاي من در مجموعه جديدم فقط از پريان دريايي زخم‌زبان نمي‌خورد شعرهايي هستند كه فاقد زبان بلاغي و سخنورانه هستند حتي در تراژيك و كميك‌ترين بخش‌ها هم لحن محاوره است و اگر بخواهم نمونه‌اي بگويم مي‌توان به شعري از همين كتاب در صفحه 51 اشاره كرد:

خوب است آدم مثل تو فرشته‌زاده زاده شود
خسته كه شد از فرشتگي برود هي برود
پشت فرمان كاميون بنشيند
و چشم‌هاي بيرون‌زده از حدقه را
بيرون شهر خالي كند

ببينيد من نه نخبه‌نويس هستم و نه آنچنان تصويرگرا، بلكه خيلي خودماني سخن مي‌گويم و فكر مي‌كنم در اين كتاب واقعيت‌ها را نه آن گونه كه هستند و نه آن گونه كه ديده مي‌شوند بيان كرده‌ام بلكه آن گونه كه من مي‌بينم بيان شده‌اند و شايد بتوانم بگويم حس من اين است كه ذهن من شخصا با تصورات خواننده بازي مي‌كند.

به محاوره اشاره كرديد اصلا يكي از انتقادهايي كه درباره شخصيت و شعرهايتان مطرح مي‌شود اين است كه تهراني شده‌ايد. واقعا علي باباچاهي بچه بوشهر و جنوب گرم چرا اينقدر تهراني شده است؟

به قول ما حالا كه گرمش كردي بذار سردش نكنيم!! ببين برخي شاعران چند مرحله‌اي هستند. من يك مرحله بومي‌گرايي داشتم و حتي شاعري مثل مرحوم منوچهر آتشي بر عطوفت بومي شعرهاي من انگشت گذاشت و مكتوب هم نوشت يا درياگرايي داشته و دارم و تقريبا در تمام عنوان‌هاي كتاب من دريا به نوعي مستقيم يا غيرمستقيم وجود دارد بي‌آن كه خودم متوجه شوم و تعمدي داشته باشم.

ببينيد روستايي بودن خيلي خوب است، اما روستايي ماندن واقعا خيلي دشوار است و تعريف چندان دقيقي هم ندارد. به قول سعدي: نتوان مرد به سختي كه من آنجا زادم... .

من ته‌لهجه جنوبي خودم را دارم و اين لهجه به نوع ديگري در نسوج شعرهاي من وجود دارد، اما تضمين نمي‌كنم كه با اين لهجه جنوبي در حد يك منطقه در بسته فكر كنم، چراكه اين حداقل كار يك شاعر است و طبيعي است وقتي علي باباچاهي نگاه مي‌كند و مي‌بيند كه منوچهر آتشي تمام سرزمين جنوب از دشتستان و تنگستان گرفته تا اسب و گل و پونه و جوزار و... را در شعرش تصرف كرده و قباله براي اينها زده است و نيما هم از طرفي اين همه گرفتار شاليزار و برنجكاران و مردم شمال بوده است (حالا بگذريم كه در نهايت همين مردم عام چيزي از شعر او ندانستند كه خود يك تناقض است) اينها را كه مي‌بينم بي‌آن كه بخواهم وارد عرصه‌هاي ديگري مي‌شوم، ضمن اين كه من به عنوان يك شاعر فعلا در شهر و پايتخت زندگي مي‌كنم و البته به عنوان آدمي كه از جنوب آمده و لهجه هم دارد و با اين نگاه به شهر مي‌نگرم.

اگر بخواهيم جهان شاعرانه شما را آناليز كنيم نخستين ويژگي آن تخيل حيرت‌انگيز است، چيزي شبيه جهان كودكان و البته شبيه كودكي 6 ساله كه هراس و ترسي هم دارد. در ارتباط با اين جهان شاعرانه، مخيل و هراس‌انگيز براي ما سخن بگوييد؟

به گمانم بيشتر نظر شما به 2 كتاب «پيكاسو در آب‌هاي خليج فارس» و «فقط از پريان دريايي زخم‌زبان نمي‌خورد» معطوف بوده است. اگرچه معني‌اش اين نيست كه آثار پريشان احوالي در «امضاي يادگاري» وجود ندارد. اين پريشان احوالي به شكلي در كتاب‌ها و شعرهاي من به هر حال موجود است.

اما اين كه آدم خودش، خودش را ارزيابي و آناليز كند آن هم در يك گفتگو واقعا خيلي مشكل است، اما نكته‌ اين است كه من با بي‌قراري ذاتا نوعي قرار گذاشته‌ام يا شايد بهتر است اين گونه بگويم كه بي‌قراري با من نوعي قرار گذاشته است.

به طور طبيعي اين بي‌قراري برنامه‌ريزي شده هم نيست، اما صرف عنوان يا تركيب بي‌قراري نمي‌تواند توجيه‌كننده پراكنده‌نويسي‌هاي بي‌حساب و كتاب هم باشد يعني هر نوع پريشان احوالي كه در اين شعرها به چشم مي‌خورد يا به تعبير حافظ نظم پريشاني كه به چشم مي‌خورد به رغم همه هراس‌ها، كودك‌وارگي‌ها و تناقض‌ها واقعا نمي‌دانم از كجا آمده و نقطه عزيمت آنها نيز كجاست.

يكي از معناها و تعابير بي‌قراري كه من از آن سخن مي‌گويم اين است كه قراري كه ديگر شاعران ارجمند معاصر براي خودشان گذاشته‌اند من از آن قرارها فاصله مي‌گيرم و بشدت نگران تكرار خودم هستم و البته به هر قيمتي هم نيست كه انسان از خودش فاصله بگيرد.

خب اين ترس از تكرار باعث نشده تا عده‌اي منتقدان بگويند علي باباچاهي در قفس تئوري گرفتار است؟

اين كاملا اشتباه است. وقتي مبحث جديدي مطرح مي‌شود يك نوع ذوق‌زدگي‌هايي همراهش است و آزمون و خطاهايي دارد. شما در كتاب پريان دريايي هيچ علائمي نمي‌بينيد و به عبارتي من مقروض و مديون هيچ چيزي نيستم و بلكه چون به نوع ديگري انديشيدن رسيده‌ام، نوع ديگري دارم مي‌نويسم، اما خوب يا بدش را شما و منتقدان بايد بگوييد، اما گرفتار بودن در قفس را اصلا نمي‌پذيرم.

اگر موافقيد در همين رابطه سراغ نمودهايي برويم كه مهم‌ترينش زبان است هم ظاهر و نحو آن و هم باطن و كاركردهاي زباني و شعر شما هم كه بسيار زبان محور است؛ نگاه شما به زبان ابزاري براي بيان معناست يا ساختن معنا؟

همان طور كه گفتيد در اين سال‌ها زبان محوري را مشخصه اصلي كارهاي من دانسته‌اند، اما نخست بايد به خود همين عبارت زبان محوري بپردازيم. اصولا چند تلقي از زبان محوري وجود دارد كه يكي از گونه‌هاي زبان محوري اين است كه چالش مدام و در واقع خشن با نحو زبان و قطعه قطعه كردن نحو و عبارات و جمله‌ها با حذف‌هاي بي‌رويه داشته باشيم يا در بي‌معنانويسي تعمد داشته باشيم. بسياري با اين فرض كه معناگريزي يكي از محورهاي آفرينش آثار پست‌مدرنيستي است تمام همت خود را در لت و پار كردن زبان به كار بستند كه با فرمول‌هاي از پيش تعيين شده هم همراه بود و به نوعي شايد يك جور همسايگي با دادائيست‌ها نيز ديده مي‌شد و من فكر مي‌كنم زبان‌پريشي تصنعي متاسفانه دامن زده شد كه به گمان من دستاورد مثبتي هم در بر نداشت.

يعني شما معتقديد شعرتان نحوستيز نيست؟

چرا، اما اگر نحو ستيزي به صورت وجه غالب دربيايد به صورت يك جزميت مي‌شود، اما اگر نگاه ما به مقولات و مفاهيم، متكثر و نسبي‌گرا باشد هيچ گاه برتري يك قطب بر قطب‌هاي ديگر رخ نخواهد داد.

استنباط من درباره زبان محوري در درجه نخست معطوف به اجراي زباني شاعران كلاسيك فارسي است يعني وقتي انسان در برابر غزل‌هاي سعدي با همه سادگي و صراحت قرار مي‌گيرد يا حتي غزل‌هاي حافظ را مي‌بيند، متوجه مي‌شود اصلا مساله اصلي انتقال معنا نيست و معنا در درجه دوم اهميت قرار دارد و چيزي كه در مرحله اول مهم است اجراي زبان است ضمن اين كه پر از معناست. خب در واقع يكي از سنت‌هاي زبان محوري كه بنده مطرح كردم در ادبيات كهن خودمان وجود دارد كه نه‌تنها در ادبيات موزون و منظوم كه در ادبيات منثور هم وجود دارد و مي‌توانيم نمونه‌هايي از «تذكره الاوليا» و «فرج بعد از شدت» يا حتي در مقالات شمس تبريزي هم ببينيم و به نوعي ترنم موسيقايي زبان را حس كنيم.

بتازگي برخي دوستان مي‌گويند زبان محوري من يك جور وسيله بيان شده است، اما فكر مي‌كنم تا حدي اين برداشت اشتباه است به اين دليل كه وقتي زبان به صورت ابزار درمي‌آيد كه مفاهيم آشنا يا ناآشنا يا مفاهيم مقدر و مقرر به صورت يك نوع فرستنده و پيام دربيايد و شما به گيرنده كه مخاطب است براساس قراردادهاي قبلي و از پيش تعيين شده انتقال دهيد؛ ولي به تعبير خود شما اين هراس‌هاي كودكانه، طنز و فضاهاي نامتعارفي كه در شعر من وجود دارد بيانگر اين است كه زبان محو شده است.

البته من نمي‌خواهم مانند مولانا بگويم: «خون چو مي‌جوشد منش از شعر رنگي مي‌زنم» نه اين گونه نيست ممكن است خون ما الان آن جوشش سابق را نداشته باشد، اما تخيل مي‌ورزيم به عبارتي شعرهاي من شورمند نيستند، اما يك شعورمندي ضدشعور متعارف را دنبال مي‌كنند و به گمانم از تخيل من هر كاري برمي‌آيد؛ البته باز هم تاكيد مي‌كنم به اين معنا نيست كه شعر من بهتر از شعر ديگران است، اما شعر ديگري است.

آقاي باباچاهي در دهه 70 شاهد حضور جريان‌هاي آوانگارد بسياري در شعر ايران بوديم، اما امروز تقريبا تمام كساني كه در آن روزگار و بويژه در مطبوعات موج‌هايي را ايجاد مي‌كردند به گوشه‌اي رفته‌اند و منزوي شده‌اند. نگاه شما به اين جريان‌ها و افراد چگونه است؟

سوال بسيار خوبي است به قول شما كو آن پست‌مدرنيسم؟ پس كو اين همه جار و جنجال و هياهو؟ آيا براي هيچ بود؟ براي پاسخ به اين پرسش‌ها بايد اول گفت كه هنوز تعريف درست و دقيقي از پست‌مدرنيسم اين دوستان ندادند و احتمالا نمي‌توانند هم بدهند ولي به گمانم احتمالا يك وضعيت فرهنگي است كه مي‌تواند در هر كشوري به نوعي مصادره خلاق شود و لازم هم نيست منطبق با غرب باشد. اصلا يكي از كارهايي كه پست‌مدرن‌ها مي‌كردند غيرغربي كردن پديده‌ها و مقولات جهاني است و نمي‌خواهد غرب محور باشد. اصلا يكي از همين نويسنده‌هاي پست‌مدرن نوشته است كه جهان شرق استعداد بيشتري براي پست‌مدرن بودن دارد. باز هم مي‌گويم و تاكيد مي‌كنم كه به باور من پست‌مدرنيسم يك وضعيت ديگر است كه پديد آمده و در پيوند با مدرنيسم حركت مي‌كند نه جداي آن.

اما درخصوص دهه 70 هم بايد بگويم در هر دوره‌اي ما با موج‌هايي روبه‌رو بوده‌ايم؛ بگذاريد يك مثال بزنم؛ ببينيد بايد شرايط جوي و غيرجوي فراواني فراهم شود تا در مقطعي يك برف شديد ببارد، اما بعد از مدتي كه از برف گذشت مي‌بينيم كودكان در كوچه بازي مي‌كنند و از برف هم خبري نيست. آيا اين برف از بين رفته است؟ نه از بين نرفته. اين سرسبزي كوه‌ها كه به جاي جنگل‌ها (خودش يك رفتار متناقض است) سبز شده‌اند، نتيجه آن برف است، اما با توجه به تجربه چند دهه‌اي كه من در حاشيه و متن شعر داشته‌ام، بايد بگويم معمولا از دل يك جريان يا بحران ادبي فقط تني چند باقي مي‌مانند و من هم قصد ندارم اسم كسي را بياورم اينها هر كدام خودشان را كمتر از اليوت و امثال آن نمي‌دانند. اين كه حقشان هست يا نه، بنده كه قاضي نيستم. بويژه اين كه بسياري از آنها امروز مهاجرت كردند، اما يك نكته هم وجود دارد و آن نقش رضا براهني است. من نمي‌خواهم بگويم همه اينها از كارگاه براهني درآمد، اما فكر مي‌كنم بايد جناب براهني در آن مقطع به شاگردانش هشدار مي‌داد كه من را تكثير نكنيد.

به عنوان آخرين پرسش بگذاريد به سراغ طنز برويم كه در همين گفتگو هم شما چند بار در صحبت‌هايتان شوخي و مزاح داشتيد. چقدر طنز در آثار شما نمود دارد و اصلا تا چه اندازه به استفاده از طنز اعتقاد داريد؟

يكي از آنتي تزهايي كه در اين شعرهاي ديگر و نه لزوما بهتر وجود دارد مساله طنز است و مساله هم اين نيست كه طنز در آثار قدما وجود نداشته كه وجود داشته، فراوان هم بوده و همچنين مساله اين نيست كه طنز يكي از عناصر پست‌مدرنيم بوده و... اما واقعيت اين است كه شعر مدرن معاصر شعر عبوسي است البته شايد شرايط به گونه‌اي بوده كه عبوس شده است به اين كاري ندارم، اما در مورد طنز بايد بگويم طنز من هم طنز ديگري است. اين كه از كجا آمده شايد يكي در شوخ‌طبعي من است كه هر چند باز هم يك رفتار متناقض است چون ظاهر عبوسي دارم.

در مجموع فكر مي‌كنم طنز در كارهاي من يك جور آب كردن يخ‌هايي است كه در شعرهاي ديگر شاعران وجود داشته و دارد. نه اين كه اين شعرهاي دوستان مشكل داشته باشد نه! شعر معاصر شعري است كه از بسياري موارد رنج مي‌برد و شعري تماميت‌خواه و سلسله مراتبي است و شعري كه من به دنبال آن هستم از عناصر و پديده‌ها و همنشيني و مجاورت گفتمان‌هاي گوناگون سود مي‌جويد، اما روي بيان تماميت‌خواه و قدرت‌مدار و سلسله مراتبي خط قرمز مي‌كشد.

گفتگو از سينا علي‌محمدي 
به نقل از روزنامه جام جم

 

آهو

و یک آهوی دیگر

 

دو الا یا آهوی وحشی      نشسته اند     نه در وسط صفحه     بلکه در پاورقی

یکی پیر      یکی کمترک از پیر     ولی عینکی

و آن دیگری تند و تیز و خوش قد و قامت     لک لکی که می رود سر بالا

طلاقِ بین این دو در اتاقی اتفاق نمی افتد که      عنکبوت درش را چهار قفله کرده

محضردار هم که اسرار هویدا نمی کند

عاشقی : شیر تازه     پنیر تازه      بع بع تازه     بزغاله ی تازه

ازدواج : کوه که به کوه نرسد     نه شکاف بر می دارد کوه     نه درّه از ترس      عمیق تر می شود

این یار منه که می رود سربالا

خیزرانی اگر می شدم      خیز بر می داشتم     تند و تیز برمی داشتم ستاره ای از محفل شاعران رومانتیک

از درخت چنار      ترکه اناری بر می گرفتم و صدایش می کردم که      دستم بگرفت و پا به پا برد[1]

هم بوی ترشِ پیری می دهد      هم بوی قی کردن شیری که از نُک پستان مادرم

                                                          به دهن بچه گرگ      سرازیر شده

 

گرفتم اینکه تو هم عاشقی و هم معشوق

ریشِ سفید و دراز من ولی هیچ کلاغی را سفید بخت نکرده      برف های سفیدتری هم در راه است

من که در اینجا نشسته ام      روسری ام را گره می زنم آنقدر که به تو نزدیکتر شوم

جمع می کنم خُرده – ریزهای گلدانی که گذاشته اند تو را در میانِ آن

من مادرک پسرکی هستم      که با ریش سفیدش     برف بازی می کند

از پستان گوسفندهای پدر یوسف

شیر و شکرم را با پستانک خواهرکم می نوشم      که در پزشک قانونی لبخندهای ورم کرده می زند

بمک     که مکیدن دارد این شیر ترس خورده ی خیلی خانگی

موسی بندری می گوید     آهو که روی زانو بنشیند     چه عینکی      چه لک لک لکی

نه طلاقی در کار است     نه فراقی     شیراز و اصفهان هم     دست در آغوش یکدگر کرده     از هوش رفته اند

و هیچکس به شیطان رجیم اتاقی اجاره نمی دهد     که بنشیند     تند تند      تخمه بشکنند

و بگوید خانم!      این ریش سفید    چشم های هیزی دارد     از غوره نشده      از مویز هم نمی گذرد

موسی بندری برگشت و گفت     به شوخی گفت:

برو بر سر تخته سنگی نشین

سُمِ آهوی رفته در برف بین[2]!



[1]  به ایرج میرزا فکر کنید.

[2]  به فردوسی فکر کنید.

شعر

برای مردن فرصت زیاد است

 

 

حریص‏تر شده‏ای انگار به بوسیدن لغات و در آغوش گرفتن کلمات

سیگاری هم این وسط روشن می‏کنی      که گول بزنی پروانه‏ای را

این پروانه هم        جرق به جرق برای خودش پروانگی می‏کند

نور دیده     جرقه شنیده      فهمیده که آتش طور

طور دیگری تجلی می‏کند امشب    کلمات

لغت به لغت شده‏اند          گل سرخ و سفیدم [1]

آمده‏ای    حریص‏تر آمده‏ای

این تو و این لغات برهنه و مستور

و آتشی که کلمات دوشیزه را        زرتشتی کرده است

اول استخوان‏هایم را با گلاب بشوی برادر!

-دَس‏ات نره لای در!

بعداً مرا کنار همین کلمات شوخ و شنگ      دفن کنید

توی ناف همین حرمسرا

و بعد از اینکه - سری هم به کتابخانه بزن!

از گُل نازک‏ترها را هم باید بشنوی از من

پنج بیا      درست ساعت پنج عصر

به گارسیا اما چیزی نگو!



[1]  به ترانه‏های عامیانه فکر کنید.