و بالاخره متفاوت / متفاوط نویسی را پیشه کردند و اندر این باب اندیشه !

ب- جغرافیا ‌نیز ‌چاره‌ای ‌جزاین‌نداشت‌که درعصررسانه‌های‍شاخ‌اندر شاخ تعریف‌جدیدی‌را‌برای‌خود دست و پاکند. بی‌مرزی فرهنگی یا مرز‌اندر مرزی جایگزین مرز یا مرزهایی شد که سیم‌های خارداراکنون قیچی شده را تداعی می‌کند از همین منظر جدیت  جایش را به طنز می‌دهد و انحصار جایش را به اختلاط و امتزاج! به تعبیري جهان ما در حال چند فرهنگی شدن و سبک ‌های زندگی‌ما در حال جهان وطن شدن هستند.

2- متافیزیک حضور،ضربدرهای  دریدایی، نفی ثنویت گرایی‌های دریدایی؛ زبان

 ( باحساسیت‌های‌هايدگری،پل‌ر‌یکوری،‌نيچه‌ای(درپرانتزباختینی، بورخسی، مالارمه‌ای ، والری وار و ...) و نموده‌های بودریای ، کهکشان دال‌ها و مدلول‌ها ،مؤلف مهمان و نویسندة کاغذیِ رولان بارتی ، بازی‌های زبانی ویتگنشتاینی ،آنتی فرم ایهاب حسن و...  از جمله مواردی است که توجه بخشی از شعر امروز را در مقطع یاد شده به خوبی مشغول داشته است.

درنگ بر همة این موارد و نشان دادن بازتاب آن در شعراز فرصت ورخصتی که دارم افزون‌تراز‌آن است؛ پس در حد امکان به مورد و یا مواردی از نکات یاد شده می‌پردازم:

الف- بحث زبان در شعر از دهة هفتاد خورشیدی به این سو در آثار شعری با بحث معنا گریزی تعطیل معنا و بازی‌های زبانی همراه بوده و به رغم جلوهای مثبت آن اما به سوء فهم‌هایی نیز دامن زده و در نتیجه خسارت‌هایی به بار آورده است.از دیر باز وقتی خواجه‌نصیرالدین طوسی در « معیار الاشعار» به تعریف شعر می‌پردازدتلویحاً اهمیت زبان شعر را یادآور می‌شود :«... اما کلام الفاظی باشد مؤلَف از حروف که به حسب وضع بر معانی مقصود دال باشد .شعر بی‌الفاظ تصور نتوان کرد.