گفت وگوی اختصاصی نگاه با علی باباچاهی

کبریت اختراعِ مادرم بود !

 

نگاه: علی باباچاهی هرازگاهی به انتشارات نگاه سر می زند. گاهی برای چاپ مجموعه شعر وگاه برای انتشار کتاب های انتقادی اش. اما بعضی وقت ها هم می آید تا سری به ما بزند و دلی تازه کنیم . چند روز قبل که باباچاهی به دفتر نگاه آمد نشستیم و کلی ازدیروز و امروز خودمان و شعرحرف زدیم . فرهاد خاکیان دهکردی نویسنده جوان و منتقد فعال این روزهای مطبوعات هم در جمع ما بود، او فرصت را مناسب دید تا چند سوال اساسی در باره شعرازباباچاهی بپرسد واو هم درکمال خوش رویی به همه سوالات پاسخ داد.
آن چه در سایت خبری تحلیلی انتشارات نگاه می خوانید گفتگوی کوتاه فرهاد خاکیان دهکردی با علی باباچاهی است .


با خبر شدیم به زودی مجموعه شعر "باغ انار از این طرف است" از شما در انتشارات نگاه منتشر می شود . این مجموعه آیا به لحاظ شکل و فرم شعری در ادامه همان مجموعه های قبلی شماست ؟
اول باید بگم که در برخی آثار اخیرم مثلا در " هوش و حواس گل شب بو .. " و همچنین در " باغ انار ... " شکل و یا فرم با تصور رایج همخوانی چندانی ندارد. دراین معنا که محمد حقوقی به تبع نیما بر آن تاکید داشته است . بی شک ضرورت داشت که شعر نو فارسی به پیشنهاد نیما ازوحدت ارگانیک برخوردار باشد . بهترین آثار بهترین شاعران پس از نیما بر همین مبنا پدید آمد . من نیز با شلخته نویسی میانه ای ندارم . مثلا سپهری د ر برخی شعر های بلندش حرَاف است و صرَاف نیست و در نتیجه شعرش فاقد فرم است . اما آنتی فرم مقوله ای دیگر است ، آنتی فرم در شعر های من پیشنهاد کننده فرم های دیگری است که مراقبت ظریفی بر افشانش های صوری دارد و این افشانش همان چیزی است که شعرهای اخیر مرا گسسته نویس نشان می دهد .
در پرانتز بگم شعری که بر مبنای شایدها و نه باید ها احتمالات نه ایقان و قطعیت ، چند روایتی و نه یک روایت ثابت و... نوشته می شود، سرنوشت شومی ! جزایی ندارد . بله ! شعر های " باغ انار ...." ادامه همان پریشان احوالی هاست .

مخاطب در مواجهه با شعر شما ابتدا با نوعی گسست در بیان روبرو می شود ، آیا این نوع رویکرد تعمدی است ؟
هر متنی که پدید می آید مجموعه ای از تعمدها ( هوشیاری ها ) و غیر تعمد ها ( ناهوشیاری ها ) است . مولانا و حافظ در نگاه نخست رویکرد تعمدی به شعر دارند . این بزرگ مرتبه گان ،هوش و حواس شان خیلی جمع است که وزن و قافیه و ردیف و... شعرشان دقیق و درست باشد و بر دیگر تکنیک های ابداعی یا غیر ابداعی شعرشان اشراف کافی( دانستگی =تعمد ) داشته باشند . دلدار می گوید " قافیه مندیش " ! فقط به دیدار من فکر کن . دلدار دل خوشی دارد لابد ! ناهشیاری صرف در شعر یک دروغ است ! اما همان طور که ناهوشیاری در ارتباط با هوشیاری معنا پیدا می کند ، رویکرد تعمدی یا غیر تعمدی نیز در کنار یکدیگر هستی پیدا می کنند . در غیر این صورت باید تا هزار سال دیگر" سیاه " و " سفید " ، " ظلمت "و " نور " ... را باید از هم جدا کنیم . نه جانان من ! قافله دیری است راه افتاده است . این پدیده ها تفکیک ناپذیرند .

معنا در شعر شما امری ما بعدی است . و گاه به سمت فرامعنایی می رود . ساحت فرامعنایی با دنیای بی معنا در شعر چه تفاوت هایی دارد ؟
اگر بپذیریم که زبان شعر وسیله ی صرف ارتباط نیست ، معنا ، بی معنایی و فرامعنایی در ساحت شعر ، معنا پیدا می کند . در عین حال بین معناهای منطقی و معناهای غیر منطقی فاصله است . شاید معنا های غیر منطقی همان فرامعنایی باشد که شما از آن یاد می کنید . به گمان من معناهای انتفاعی و منطقی و حکمی و پند آموز در عرصه ی شعر ( تاکید می کنم در شعر ) کلا بی معنایند . این بی معنایی اما با بی معنایی های متصور و متحمل در شعر بسیار فرق دارد . به گمان من فرامعنایی یا بی معنایی ( که در شعر به شدت تاویل پذیرند ) تفاوت چندانی ندارند . مگر آنکه ناگهان از دستمان در برود و هوس کنیم این بی معنایی را از حوزه ی شعر بیرون آورده و آن را بکشانیم به عرصه های منطق ، گفتمان های انتفاعی و ...اما کار شعر ( زبان شعر ) افسون زدایی از معناهایی است که اقتدارگونه ، ثابت و حق یه جانب جلوه می کنند . از سویی کار شعر برکشیدن معناهای متداول و شناخته شده به مرتبه ای است که بی معنا یا فرامعنا به نظر رسند .

شما به هنگام شعر گفتن به چه می اندیشید. نزدیک شدن به ساحت دنیای جدید یا ایجاد فضاهای چندگانه یا رو به سوی بی سویی ؟

یقینا به " الهام " و " الهه اصلا فکر نمی کنم . در عین حال وقت های شعر ( لحظات خاص نوشتن ) ساکن ، ثابت ، یک شکل و یکنواخت نیستند .و گاه خبری در یک روزنامه وقت نوشتن را برایم تعیین می کند . گاه فاجعه ای آن چنان به بهت وامی دارم که از نوشتن شعر خجالت می کشم . گرچه بعدها می بینم که همین فاجعه دره یا دهلیز های هولناکی در شعر هایم ایجاد کرده است . می دانم که جای سیه چشمان شیرازی و ترکان سمرقندی در شعرم خالی است .

کدام مجموعه شعرتان با دنیای ذهنی و فکری امروزتان نزدیکتر است ؟
دنیای امروز من از هزاران سال پیش می آید . شعر های امروزی بعضا امروزی نیستند .پوست پیازی اند گاهی . البته پوست پیاز هم ناز و اطوار خودش را دارد . مشکل است خیلی مشکل است گزینش این کار برای من . به ویژه که شهری است پرکرشمه و خوبان ( شعر های بنده !! ) زشش جهت !

آیا شما برای نزدیک شدن به ساحت شاعرانه نیاز به مقدمات و تمهیداتی دارید ؟
آن قدر در این سی و چند سال عمر ! ! مشت و مال شده ام که از پیش اندیشیده شده ها به وقت نوشتن زیر نوک مدادم ( لابد تعجب می فرمایید ) پیدایشان می شود فورا . غم نان هم که نگذارد نوشته ام ،می نویسم باز .از ترکیب ساحت شاعرانه هم چندان خوشم نمی آید !
معتاد به نوشتن شعرم . کسل احوال می شوم و بی قراری می کنم به وقت ننوشتن . کودک می شوم و بهانه گیر !سراغ مادرم را می گیرم . دریغا... دوروبرم که تاریک می شود ، کبریت می کشم و کبریت اختراع مادرم بود !

به نقل از: http://www.entesharatnegah.com/