عاشقانه - گانگستري

با اسلحه وَر رفتن هم بي‌فايده‌ست / وقتي كه تو نباشي
و كشيدنِ ماشه / تيزكردن چاقو
بريدنِ با سيم گلوي گروگان كم‌سن‌وسالي كه
تـــرس را هــم خـوب تـلـفـظ نـمـي‌كـنـد
در تهِ چشمان خون‌گرفته‌ي من / واقعاً؟
سرقت اموال پيرزني كه تصادفاً اسم تورا بر خودش
و آسمان را هم طاقباز گذاشته
كه در روز روشن / وقتي كه تو نباشي مخصوصاً
تهوع‌آور است جنايت!

بر هر سنگي كه سقوط كنم
به‌كوه بزنم كه بخشي از دريا آتش بگيرد هم / بي‌تو
نارنجكي به‌خودم ببندم و / بي‌فايده‌ست
تهمت اين‌كه نيمي از كره‌ي جغرافياي روي ميز را شخصاً
و منفجر كرده‌ام بقيه‌ي مين‌هايي كه شب‌هاي آبادان را فقط
به جهنمي از بهشت بدل مي‌كند

بي فايده‌ست بي‌تو
وقتي كه نباشي‌تو / جهنم هم بي‌فايده‌ست

هيچ ندارم دل و دماغ اين‌كه شما را به انفراديِ با روِياهاي شاقه و محكوم كنم دزدِ به كاهداني كه شعرهاي مرا
به سه مال‌خرِ همين دور و بَر فروخته است
و يا چارپايه ‌را از زير پايِ فرقي كه نمي‌كند پس بزنم
تا طنابِ دار / شيرين‌تر از زهر مار
با گلوي هركه / وَ از هركجا
كاري كند / ديگه چه كاري؟

تير خلاص؟
يا آخرين گِرِه‌اي كه جمع‌وجور كند هوش و حواسِ
آدم اعدامي را
اين صحنه‌هاي خنده‌آور البته كه با تو
بي‌تو كه بي‌فايده‌ست.

با دستِ بسته بي‌فايده‌ست اگر كه باز / بي‌تو
تكيه به‌جاي بزرگان بزنم كه آخر كار فقط تكيه به ديوار مي‌زنند
و سلول‌هايشان را هم كه به رايگانِ به اين و آن
خُب ديگه شليك مي‌كنيد / يا بپرم از خواب؟
[تخت‌خواب زندان هم گنجايش خواب‌هاي زيادي دارد]
مردنِ بي‌تو / وَ خوردن يك قاچ خربزه حتا بي‌فايده‌ست.

قول داده‌ايم / قبول؟